نظر تورات درباره قوانین و مقررات کیفرى جرم و مجازات چیست
-
اصل تناسب «جرم» و «مجازات» در بسیارى از موارد مورد توجه قرار گرفته است. بر پایه آیه ۲ از فصل ۲۵ سفر تورات مثنى در طرح دعواى کذب، اندازه مجازات به میزان شرارت کسى است که طرح دعواى کذب نموده است.
رحیم نوبهار
چکیده این مقاله به بررسى اصول و مقررات کیفرى، جرایم و مجازاتهایى که در توارت ذکر شده، مىپردازد. در بخش نخستبه اصولى همچون: شدت مجازاتها، فلسفه مجازاتها و تناسب جرایم و مجازاتها اشاره شده است. در بخش دوم انواع جرایم و مجازاتها مانند جرایم علیه اشخاص، جرایم جنسى و جرایم علیه اموال برشمرده شده است و در بخش پایانى نیز وضعیت قضایى بنى اسراییل در زمان حضرت موسى (ع) و مقررات آیین دادرسى کیفرى در آن زمان مورد بررسى قرار گرفته است.
مقدمه امروزه مطالعات تطبیقى در همه رشتههاى علوم به ویژه علوم انسانى داراى جایگاه ویژهاى است. در بررسىهاى تطبیقى نباید تنها به مطالعه دیدگاههاى موجود بسنده کرد; بلکه کنکاش در سیر تاریخى تحولات را به عنوان بخشى از مطالعات تطبیقى نباید از نظر دور داشت. بدینسان محقق با یک چشم، حال و آینده را نظاره مىکند و با چشمى دیگر گذشته را مىنگرد. در عرصه پژوهشهاى دینى، مطالعه احکام و مقررات ادیان پیشین داراى اهمیتبه سزایى است; زیرا ادیان الهى داراى جوهر و حقیقت واحدى هستند. از این رو شناخت احکام و مقررات آیین یهود و مسیحیت ما را با سیر تغییر و تحولاتى که در احکام ادیان الهى رخ داده، آشنا مىسازد. در این نوشتار، اصول و مقررات کیفرى و جرایم و مجازاتها در آیین یهود گردآورى شده است. براى دستیابى به مقررات کیفرى شریعت موسى(ع) راههاى گوناگونى وجود دارد. مراجعه به آیاتى از قرآن کریم ۱ و روایات معتبرى که احکام شریعت موسى(ع) را بیان کرده، یکى از این راهها است. مطالعه در تورات به عنوان یکى از منابع اصلى شناخت این دین نیز داراى اهمیتخاصى است. این نوشتار به گردآورى آنچه در تورات در این باره وجود دارد، پرداخته است. گرچه این مقررات، تحلیل و کنکاش گستردهاى را مىطلبد، ولى ارائه آن به صورت یک جا و بدون تجزیه و تحلیل نیز چه بسا دستمایه خوبى براى پژوهشگران باشد. هر چند ما مسلمانان معتقدیم که در تورات، تحریفهایى صورت گرفته، اما این بدان معنا نیست که هر آن چه در تورات آمده، مطالبى تحریف شده است. قواعد و مقررات اجتماعى، حقوقى و اخلاقى فراوانى در تورات وجود دارد که نمىتوان در الهى بودن آن تردید نمود شرح بسیارى از ماجراهایى که براى موسى(ع) و بنى اسراییل پیش آمده، با اندک تغییرى در قرآن مجید که تحریفى در آن صورت نگرفته و هیچ باطلى در آن راه ندارد ۲ نیز ذکر شده است. گفتنى است مقررات کیفرى که در تورات آمده، مربوط به پس از مبعوث شدن حضرت موسى(ع)به پیامبرى و خروج بنى اسراییل از مصر و استقرار آنها در بیابانهاى اطراف مصر است. پس این مقررات، ناظر به قوانینى که در دوران حاکمیت فراعنه بر مصر نسبتبه مصریان و بنى اسراییل اجرا مىشده، نیست. عباراتى که از تورات نقل شده، عینا همان متنى است که توسط ولیم گلن از اصل زبان عبرانى به فارسى ترجمه شده و در سال ۱۲۷۳ش برابر با سال ۱۸۵۶ میلادى توسط دارالسلطنه لندن به چاپ رسیده است.
۱- اصول کلى مقررات کیفرى در آیین یهود
۱-۱- شدت مجازاتها
اصولا آیین یهود، شریعت دشوارى بوده است. به طور طبیعى این دشوارى در قواعد و مقررات کیفرى نیز جلوهگر شده است; به گونهاى که یکى از اهداف شریعت عیسى(ع) تخفیف احکام و مقررات شریعت موسى(ع) بوده است. آیه پنجاهم از سوره آل عمران، یکى از برنامههاى حضرت عیسى (ع)را حلال نمودن برخى از آنچه که در شریعت موسى(ع)حرام بوده، معرفى مىکند. ۳ با مقایسهاى هر چند اجمالى میان مقررات کیفرى آیین یهود با اسلام مىتوان به روشنى اذعان نمود که در شریعت اسلام به عنوان آخرین دین الهى نیز روند تخفیف و تسهیل استمرار یافته و اسلام، آسانترین دین الهى است.
۲-۱- فلسفه مجازاتها
بر پایه آیات تورات موجود، فلسفه مجازاتها عمدتا «ارعاب» و «بازدارندگى عمومى» بوده است; مثلا در سفر تورات مثنى، فصل ۱۳، آیه ۱۱ در بیان فلسفه مجازات مرگ براى کسى که مردم را به ارتداد دعوت مىکند آمده است: «تا تمامى اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین امر شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» در فصل ۱۹ از همین سفر در تشریح اعمال مجازات براى شاهد دروغین آمده است: «و این که بقیه مردمان بشنوند و بترسند و من بعد مثل این اعمال شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» و در فصل ۲۱ از همین سفر در آیه ۲۱ درباره فلسفه اعمال مجازات سنگسار براى فرد شرور و یاغى مىگوید: «تا تمامى اسرائیل بشنوند و بترسند.» آیه ۱۴ از فصل ۲۰ سفر لویان درباره جمع میان ازدواج با دختر و مادر وى مىگوید: «اگر کسى دخترى و مادرش را به زنى بگیرد، فجور است، او و ایشان هر دو سوخته شوند تا آن که در میان شما فجور نشود.» آیه ۲۲ از فصل ۲۲ سفر تورات مثنى پس از مقرر نمودن مجازات مرگ براى مرد و زن شوهردار مىگوید: «بدین منوال شرارت را از اسراییل دور کن». ۴
۳-۱- اصل شخصى بودن مجازاتها
در آیاتى از تورات آمده است که گناه پدران به پسران منتقل مىشود. مثلا در سفر خروج، فصل ۲۰، آیه پنجم آمده است که: «من که خداوند خداى توام غیورم که گناه پدران بر پسران تا پشتسیم و چهارم بغضکنندگان خود مىرسانم.» همچنین در سفر اعداد، فصل ۱۴ آیه ۱۸ آمده است که: «خداوند دیرخشم و بسیار رحیم است و بخشنده عصیان و گناه; اما خبیثان را به هیچ وجه ابراء ننموده، عقوبت گناه پدران از پسران تا سیم و چهارم پشت مىکشد.» همین مضمون در سفر خروج، فصل ۳۴، آیه ۷ نیز آمده است. این مضامین را نباید مغایر با اصل شخصى بودن مجازاتها دانست; زیرا اینگونه آیات در صدد بیان آثار وضعى و وراثتى گناه و خباثتبه نسلهاى آینده است; و نه انتقال کیفر و مجازات ظاهرى به آنان. در منابع اسلامى نیز نصوصى یافت مىشود که چنین آثارى را براى گناه به رسمیت مىشناسد. آیه ۱۶ از فصل ۲۴ سفر تورات مثنى به اصل شخصى بودن مجازاتها تصریح نموده است. این آیه مىگوید: «به عوض اولاد، پدران کشته نشوند و هم اولاد به عوض پدران کشته نشوند، هر کس به سبب گناه خود کشته شود.»
۴-۱- تناسب جرایم و مجازاتها
اصل تناسب «جرم» و «مجازات» در بسیارى از موارد مورد توجه قرار گرفته است. بر پایه آیه ۲ از فصل ۲۵ سفر تورات مثنى در طرح دعواى کذب، اندازه مجازات به میزان شرارت کسى است که طرح دعواى کذب نموده است. طبیعى است که تشخیص میزان شرارت بر عهده قاضى خواهد بود. بر پایه آیه ۱۹ از فصل ۱۹ سفر تورات مثنى کسى که مرتکب جرم شهادت دروغ شود، محکوم به تحمل همان عملى مىشود که در صورت اثبات شهادت وى متوجه مشهود علیه مىشد. در جرم سرقت، اوضاع و احوال و شرایط ارتکاب جرم تا اندازه زیادى موجب تفاوت مجازاتها مىشود. بر پایه آیات ۳ – ۲ از فصل ۲۲ از سفر خروج، مجازات شروع به سرقت در شب همراه با نقب زدن، مرگ است; ولى همین عمل در روز تنها موجب کفاره است. همچنین اتلاف یا فروش مال دزدیده شده توسط سارق موجب تشدید مجازات مىشود. مجازات سرقت در فرضى که مال دزدیده شده نزد سارق، سالم یافتشود، رد دو برابر مال سرقت رفته است; ولى اتلاف آن مستلزم رد چهار یا پنجبرابر مال سرقت رفته است. در سرقتحیوانات، حتى بسته به نوع حیوان سرقت رفته، مجازاتها متفاوت است; در حالى که مجازات سرقتیک گوسفند و کشتن یا فروختن آن رد چهار گوسفند است، همین عمل در مورد گاو موجب رد پنج گاو است.
۵-۱- وحدت قوانین کیفرى در قلمرو بنىاسراییل
از آیات متعددى از تورات استفاده مىشود که در میان بنى اسراییل کسانى به عنوان «غریب» زندگى مىکردهاند و احکام شریعت همان گونه که بر بنى اسراییل جارى مىشده در حق آنان نیز اعمال مىشده است. در سفر لویان، فصل ۱۹، آیه ۳۴ آمده است که: «غریبى که در میان شما ساکن است، براى شما مثل متوطنان شما خواهد بود و او را مثل خودت دوست دارى; زیرا که در زمین مصر غریب بودید، خداى شما منم.» همچنین در فصل ۲۴ از همین سفر در آیه ۲۲ آمده است که: «از براى شما قانون یکى است. خواه غریب و خواه متوطن باشد; چون که خداوند خداى شما منم.» آنچه گفته شد، منافاتى با این مساله ندارد که طبقه بردگان نیز در میان بنى اسراییل وجود داشته و گاه داراى احکام و مقررات خاصى بودهاند.
۶-۱- مجازات حیوانات
دامنه اعمال مجازاتها گاه شامل حیوانات نیز مىشده است. بر اساس آیات ۲۸ و ۲۹ از فصل ۲۲ سفر خروج هرگاه گاوى با شاخ خود مرد یا زنى را بزند و وى را بکشد، گاو سنگسار خواهد شد. اعم از آن که گاو عادت به شاخزدن داشته باشد، یا به طور اتفاقى کسى را بکشد. آیه ۳۲ از فصل ۲۱ سفر خروج نیز مىگوید: «اگر گاو، بنده و یا کنیزکى را به شاخ زده باشد، سى مثقال نقره به صاحب ایشان داده شود و خود گاو سنگسار شود.»
۲- جرایم و مجازاتها
۱-۲- جرایم علیه اشخاص
۱-۱-۲- قتل: در آیین یهود دو نوع قتل مطرح بوده است; قتل عمد و قتل خطایى. موارد قتل عمد در آیاتى از تورات ذکر شده است. مثلا در سفر اعداد، فصل ۳۵، آیات ۱۶- ۲۱ آمده است: «و اگر او [مقتول] را به آلت آهنین به حدى بزند که بمیرد، زننده قاتل است و قاتل البته کشته شود.» «و اگر او را به سنگى که سبب قتلش باشد بزند که بمیرد، زننده قاتل است و قاتل البته کشته شود.» «و اگر به چوبدستى که باعث قتلش باشد بزند که بمیرد، زننده قاتل است و قاتل البته کشته شود.» «و اگر او را از روى عداوت هدف نماید و یا این که بر او از کمینگاهى چیزى بیندازد که بمیرد و یا این که از روى کینه به دستخود بزند که بمیرد، پس زننده البته کشته شود، چون که قاتل است، ولى مقتول وقتى که به قاتل برخورد، او را بکشد.» در مورد قتل به تسبیب در سفر خروج، فصل ۲۱، آیه ۲۸ آمده است: «و اگر گاوى مردى و یا زنى را شاخ زند، چنانکه بمیرد، آن گاو البته که باید سنگسار شود و گوشتش نباید که خورده شود، اما صاحب گاو مبرى خواهد بود. اما اگر آن گاو قبل از آن عادت شاخ زدن مىداشت و صاحبش آگاهى داشته، او را حبس نکرد که او مرد و یا زنى را کشت، گاو سنگسار کرده شود و صاحبش نیز کشته خواهد شد.» قتل خطایى نیز در سفر تورات مثنى، فصل ۱۹، آیات ۴ و ۵ این گونه تشریح شده است: «… هر کسى که همسایه خود را به نادانستگى کشته باشد، در حالتى که پیش از آن با او عداوتى نداشت» «برفرض اگر کسى با همسایه خود جهتبریدن درختها به جنگل برود و دستش براى قطع نمودن درخت، تبر را بردارد و آهن از دسته بیرون رفته، به آن همسایه بخورد که بمیرد…» مجازات قتل عمد، قصاص بوده است. در سفر تکوین، فصل نهم آیات ۶ و ۷ آمده است: «و یقین که خونهاى شما را که جانهاى شماست، طلب خواهم نمود، بلکه از دست هر حیوان و از دست انسان طلب خواهم نمود و جان انسان را از دست هر برادرش خواهم طلبید.» «و ریزنده خون انسان خونش از انسان ریخته خواهد شد; زیرا که خدا انسان را به صورت خود آفرید.» اجراى قصاص در مورد قاتل عمدى الزامى بوده و اولیاى مقتول مجاز به دریافت دیه در مقابل عفو قاتل نبودهاند. در سفر اعداد فصل ۳۵، آیه ۳۱ آمده است که: «و از براى جان قاتلى که واجب القتل است، دیه گرفته نشود. البته کشته شود.» ۵ درباره شیوه اجراى کیفر قصاص، نوع خاصى تعیین نشده است; ولى از برخى آیات استفاده مىشود که در جرایم مستوجب اعدام، به دار آویختن مجرم، متداول بوده است. آیه ۲۲ و ۲۳ از فصل ۲۱ سفر تورات مثنى مىگوید: «و اگر در کسى خطاى مستلزم مرگ باشد و او کشته شود و او را بر دار آویزان کنى» «نعش او در شب بر دار آویزان نماند، بلکه او را باید که در همان روز مدفون نمایى; چون شخصى که بر دار آویخته شد، ملعون خدا است تا آن که زمینى که خداوند خدایت جهت ارثیتبه تو مىدهد، ملوّث نشود.» حکم قصاص حتى در مورد مولایى که بنده یا کنیز خود را مىکشت نیز اجرا مىشد. در سفر خروج فصل ۲۱، آیه ۲۰ و ۲۱ آمده است که: «و اگر کسى بنده خود و یا کنیزک خود را به چوبدستى به حدى بزند که زیر دستش بمیرد، البته از او انتقام باید کشیده شود.» «اما یکى دو روز زنده بماند از او انتقام کشیده نخواهد شد; زیرا که زرخرید اوست.» براى کسانى که مرتکب قتل خطایى مىشدند، شهرهایى به عنوان نقاط امن و پناهگاه در نظر گرفته شده بود و قاتل ملزم بود تا مدت معینى در همان شهرها بماند و از آنجا خارج نشود. در سفر اعداد، فصل ۳۵، آیات ۹- ۱۵ آمده است که: «و خداوند موسى را خطاب کرده، گفت» «که با بنىاسراییل متکلم شده، به ایشان بگو هنگامى که از اردن به کنعان عبور نمایید» «آنگاه از براى خودتان شهرها تعیین نمایید. تا آن که براى شما شهرهاى مختص، ملجا باشد تا خونى ۶ که شخصى را خطا مىکشد به آن جا بگریزد» «و براى شما آنها شهرهاى مختص به ملجا از ولىّ مقتول باشند تا که خونى پیش از آن که جهت فتوا در حضور جماعتبایستد، نمیرد.» «و از آن شهرهایى که مىدهید [داده مىشوید] شش شهر براى شما ملجا باشد.» «سه شهر در این طرف اردن و سه شهر در زمین کنعان بدهید تا که شهرهاى مختص به ملجا باشد.» «این شش شهر از براى بنىاسراییل و هم براى غریب و کسى که در میان ایشان متوقف است، ملجا باشند تا هر کسى که شخصى را خطا بکشد، در آن جا بگریزد.» فلسفه پیشبینى این شهرها جلوگیرى از قتل قاتل خطایى توسط اولیاى مقتول بوده است. در سفر تورات مثنى فصل ۱۹، پس از ذکر موارد قتل خطایى، در آیات ۷-۶ مىگوید: «مبادا که ولىّ مقتول خونى، را وقتى که دلش حرارت دارد تعاقب کرده و به سبب مسافت راه به وى رسیده او را بکشد، در حالتى که مستوجب مرگ نبود; چون که بر مقتول پیشتر عداوتى نداشت.» «بنابراین من امر فرموده، مىگویم که از براى خود سه شهر جداکن.» شهرهاى پناهگاه تنها براى قاتلان خطایى نقطه امن بود. هرگاه کسى که مرتکب قتل عمدى شده به این شهرها پناه مىبرد، او را گرفته و قصاص مىکردند. در سفر تورات مثنى، فصل ۱۹، آیه ۱۲-۱۱ آمده است که: «اما اگر کسى همسایه خود را مبغوض دارد و به قصد او در کمین باشد و بر او مقاومت نموده، زخم کارى بزند که بمیرد و به یکى از آن شهرها بگریزد» «آن گاه مشایخان شهر خونى فرستاده، او را از آن جا بگیرند و او را به دست ولى مقتول تسلیم نمایند تا که بمیرد». امنیت قاتل خطایى تنها تا زمانى بود که وى در شهرهاى مقرر ساکن بود. چنانچه قاتل از محدوده این شهرها خارج مىشد، و ولى مقتول او را مىکشت، قصاص نمىشد. در سفر اعداد، فصل ۳۵، آیات ۲۶-۲۹ آمده است: «و اگر خونى گاهى از حدود شهر ملجایى که به آن گریخته بود بیرون آید» «و ولىّ مقتول او را در بیرون حدود شهر ملجاش بیاید و ولىّ مقتول، خونى را بکشد، خون بر او نیست» «زیرا که در شهر ملجاش تا وفات کاهن بزرگ بایست که بماند، اما بعد از وفات کاهن بزرگ، آن خونى به زمین موروثى خود ۷ برخواهد گشت» «و این احکام از براى شما در همگى مسکنهاى شما در تمامى قرنهاى شما قانون فتوا باشد.» چنانکه از این آیه استفاده مىشود مدت زمانى که مرتکب قتل خطایى باید در شهرهاى پناهگاه اقامت کند تا زمانى است که کاهن بزرگ آن شهر که در هنگام ورود قاتل وجود داشته، فوت نماید. در این باره در آیه ۲۵ از فصل ۳۵ سفر اعداد نیز آمده است: «و جماعت، خونى را از دست ولىّ مقتول رهایى دهند و هم جماعت وى را به شهر ملجاش که به آن گریخته بود، برگردانند که در آن جا تا وفات کاهن بزرگى که به روغن مقدس، مسح شده بود، ساکن باشد». ظاهرا هر گاه قاتل پیش از این موعد، شهرهاى پناهگاه را ترک مىکرد و به وطن خود بازمىگشت، مىباید دیه پرداخت نماید; ولى در غیر این صورت ملزم به پرداخت دیه نمىشد. در سفر اعداد، فصل ۳۵، آیه ۳۲ آمده است: «و به خصوص کسى که به شهر ملجاش گریخته است، دیه مگیرید; تا آن که جهتسکونت در زمین ۸ برگردد، پیش از وفات کاهن.» درباره میزان دیهاى که در این گونه موارد باید پرداختشود به نص روشنى برخورد ننمودیم; تنها در سفر خروج، فصل ۲۱، آیه ۳۰ در مورد کسى که توسط گاو به قتل رسیده، آمده است که: «و اگر دیه بر او گذاشته شود، آنگاه فدیه جان خود را موافق هر چه که به او مقرر شده، تسلیم نماید.» روشن نیست که آیا میزان دیه تابع خواست و رضایت اولیاى مقتول استیا توسط قاضى یا با روش دیگرى معین مىشود، یا میزان مشخص و معینى داشته که در عرف بنى اسراییل معلوم بوده است؟ ۲-۱-۲ راههاى ثبوت قتل: قتل با شهادت دو نفر و بیشتر ثابت مىشد، ولى با شهادت یک نفر ثابت نمىشد. در سفر اعداد، فصل ۳۵، آیه ۳۰ آمده است که: «هر کس که شخصى را بکشد، آن قاتل به گواهى شاهدان کشته شود، اما یک کس تنها بر شخصى شهادت ندهد تا آن که کشته شود» حکم موارد لوث بر اساس آیات ۱-۹ از فصل ۲۱ از سفر تورات مثنى چنین بوده است: «اگر مقتولى را در زمینى که خداوند خدایتبراى ارثیتبه تو مىدهد، در صحرا افتاده بیابى و معلوم نشود که قاتل او کیست» «آنگاه مشایخ و قاضیان تو بیرون رفته، مسافتشهرهایى که در اطراف قتیل است، بپیمایند» «و مقرر است آن شهرى که به قتیل نزدیکتر است، مشایخ آن شهر، گوساله مادهاى که به کار شیار نرفته و پالهنگ ۹ نکشیده استبگیرند» «و مشایخ آن شهر آن گوساله را به درهاى ناهموار که هیچ شیار و کشته نشده باشد، فرود آورند و همان جا در دره، گردن گوساله را قطع کنند» «و کاهنان بنى لیوى نزدیک آیند، چون که خداوند خدایت ایشان را برگزیده است تا آن که او را خدمت کنند و به اسم خداوند دعاى خیر بخوانند و انفصال هر نزاع و هر صدمه، مطابق حکم ایشان باشد» «و تمامى مشایخ آن شهرى که به قتیل نزدیک است، دستهاى خود را بر گوسالهاى که در دره سر بریده شده است، بشویند «و متکلم شده بگویند که: این خون را دستهاى ما نریخته است و چشمان ما ندیده است» «اى خداوند! قوم خود اسراییل را که باز خریدهاى بیامرز و قوم خود اسراییل را به خون ناحق منسوب مکن و خون از براى ایشان عفو کرده خواهد شد.» «بدین منوال خون ناحق را از میان خود رفع خواهى کرد، چون آنچه که در نظر خداوند راست است، به عمل مىآورى.» ۳-۱-۲ مسئول اجراى قصاص: آیه ۱۹ از فصل ۳۵ از سفر اعداد مىگوید: «ولى مقتول خودش قاتل را بکشد، وقتى که به او برخورد، بکشد.» در آیه ۲۱ از همین فصل و سفر نیز مىگوید: «… ولى مقتول وقتى که به قاتل برخورد، او را بکشد.» نباید از این گونه آیات چنین برداشتشود که ولى مقتول حتى بدون حکم محکمه مىتوانسته قاتل را بکشد; زیرا قراینى نشان مىدهد که احاله قصاص به ولى مقتول پس از حکم قاضى است; مثلا در آیه ۱۹ از فصل ۳۵ از سفر اعداد پس از شرح قتل خطایى و عمدى مىگوید: «آن گاه جماعت در میان زننده و ولى مقتول، موافق این احکام فتوا دهند.» ۴-۱-۲ آدمربایى و به بردهگى گرفتن انسان آزاد: مجازات این جرم، اعدام بوده است. در سفر خروج، فصل ۲۱، آیه ۱۶ آمده است: «و اگر کسى مردى را دزدیده، او را بفروشد، و یا این که نزد وى یافتشود، البته باید که کشته شود». همچنین در سفر تورات مثنى، فصل ۲۴، آیه ۷ آمده است: «اگر کسى یافتشود که نفسى از برادرانش بنى اسراییل را دزدیده و او را مال التجاره کرده، بفروشد، آن دزد باید بمیرد، بدین منوال شرارت را از میان خود دور نما.» ۵-۱-۲- سقط جنین: در باره سقط جنین در سفر خروج، فصل ۲۱، آیه ۲۲ آمده است: «و اگر مردمان منازعه نمایند و زن حامله چنان زده شود که اولادش سقط شود و اذیت دیگر به زن نرسد، آن گاه موافق هر چه که شوهر زن به او بگذارد، البته باید جریمه شود و در حضور قاضیان ادا نماید.» ۶-۱-۲- ایراد ضرب و جرح عمدى: ایراد ضرب و جرح عمدى، جرم و مجازات آن، قصاص به مثل و در مواردى تنها جزاى نقدى بوده است. در سفر خروج، فصل ۲۱، آیات ۲۲-۲۵ آمده است که: «و اگر مردمان منازعت نمایند…» «آنگاه جان عوض جان باید داده شود» «چشم به عوض چشم، دندان به عوض دندان، دستبه عوض دست، پا به عوض پا» «سوختن به عوض سوختن، زخم به عوض زخم، لطمه به عوض لطمه». همین مضامین در آیه ۲۱ از فصل ۱۹ سفر تورات مثنى نیز آمده است. همچنین در سفر لویان، فصل ۲۴، آیه ۱۹ آمده است که: «و اگر کسى همسایه خود را معیوب سازد; چنانکه عمل نموده است، به او همان عمل کرده شود; شکستگى عوض شکستگى، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان، چنانکه انسانى را معیوب کرده است، چنین به او عمل شود.» ایراد ضرب و جرح بر پدر و مادر مستوجب مجازات مرگ بوده است. در سفر خروج، فصل ۲۱، آیه ۱۵ آمده است که: «کسى که پدر و مادرش را بزند، البته باید کشته شود». جنایات مولى بر بنده تا زمانى که باعث مرگ بنده نمىشد، مستوجب قصاص و مقابله به مثل نبود و تنها باعث آزادى بنده مىشد. در سفر خروج، فصل ۲۱، آیات ۲۶ و ۲۷ آمده است: «و اگر کسى چشم بنده خود و یا چشم کنیزک خود را بزند به حدى که ضایع شود، او را به سبب چشمش به آزادى رها نماید» «و اگر دندان بنده خود و یا دندان کنیزک خود را بیندازد، او را به مکافات دندانش به آزادى رها نماید.» ایراد ضرب و جرح عمدى خفیف موجب قصاص نبود; ولى ضارب موظف بود هزینه درمان مضروب و تاوان بیکارى او را در صورتى که ضرب و جرح باعث از کارافتادگى مضروب شود بپردازد. در سفر خروج، فصل ۲۱، آیات ۱۸ و ۱۹ آمده است که: «و اگر مردمان منازعه نمایند و کسى رفیقش را با سنگ و یا مشتبزند که نمیرد، لکن بسترى شود» «اگر برخیزد و با چوب دستى بیرون رود، آنگاه زننده مبرى خواهد شد; جز این که [باید] تاوان بیکارىاش را ادا نماید و او را بالکل معالجه نماید.»
۲-۲- جرایم جنسى
زنا یکى از جرایم مسلم و قبیح به شمار مىآمده و مجازات آن به تفصیل زیر بوده است. ۱-۲-۲- زنا با دختر باکره غیر نامزد: در سفر تورات مثنى، فصل ۲۱، آیه ۲۸ و ۲۹ آمده است: «اگر مردى دختر باکره نامنسوبه ۱۰ را بیابد و او را به دست آورده، با او بخوابد و هر دو گرفتار شوند» «آنگاه مردى که با او خوابیده است، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و او از برایش زن باشد به سبب این که وى را خوار نموده است و تا تمامى عمرش مختار نیست که او را مطلقه سازد.» از آیه ۱۶ فصل ۲۲ از سفر خروج استفاده مىشود که این حکم مربوط به زمانى است که پدر دختر به ازدواج وى با زانى راضى شود. در این آیه آمده است: «اگر کسى دخترى که منسوب به مردى نباشد، فریب داده، با او بخوابد البته به او مهر بدهد تا که زنش باشد و اگر پدرش هیچ راضى نشود که او را به وى دهد، به قدر مهر دوشیزگان نقره به او بسنجد.» ۲-۲-۲- زنا با دختر باکرهاى که داراى نامزد است: در این فرض مجازات موردى که جرم در شهر انجام گیرد با موردى که جرم در صحرا و بیابان صورت گرفته باشد، متفاوت است. آیات ۲۳-۲۷ فصل ۲۲ از سفر تورات مثنى در این باره مىگوید: «اگر دختر باکره به مردى نامزد شود و دیگرى او را در شهر بیابد و با او بخوابد» «آنگاه ایشان را هر دو به دروازه آن شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگ سنگسار نمایید تا بمیرند; دختر را به سبب این که در شهر بود و فریاد نکرد و مرد را به سبب این که زن همسایه خود را خوار کرده است. بدین منوال شرارت را از میان خود دور کن» «اما اگر مردى دختر نامزدى را در صحرا بیابد و آن مرد به او زور آمده، با او بخوابد آنگاه آن مردى که با او خوابیده استبه تنها بمیرد» «و به دختر چیزى کرده نشود; با دختر گناهى که مستلزم مرگ است نیست; زیرا چنانکه مردى بر همسایه خود برخاسته، او را کشته است. این کار چنین است» «از آن جایى که او را در صحرا یافت و دختر نامزد فریاد کرد و از برایش رهایندهاى نبود». چنانکه ملاحظه مىشود تفاوت مجازات در این دو فرض در واقع به دلیل رضایت و عدم رضایت دختر باکره به زنا است. ۳-۲-۲- زنا با زن شوهردار: مجازات زنا با زن شوهردار اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل ۲۰، آیه ۱۰ آمده است که: «و کسى که با زن غیرى زنا کند، یعنى با زن همسایه خود زنا نماید، البته زانى و زانیه کشته شوند» همچنین در سفر تورات مثنى، فصل ۲۲، آیه ۲۲ آمده است که: «اگر مردى با زن شوهردارى یافتشود که بخوابد، پس هر دوى ایشان، مردى که با آن زن خوابید و آن زن نیز بمیرند; بدین منوال شرارت را از اسراییل دور کن.» ۴-۲-۲- زناى دختر کاهنان: در مورد دختر کاهنان مجازات زنا شدیدتر بوده و به شکل سوختن آنها بوده است. در سفر لویان، فصل ۲۱، آیه ۹ آمده است که: «و دختر هر مرد کاهنى که خود را به زنا پلید سازد، او پدر خویشتن را پلید ساخته است، به آتش سوخته شود.» ۵-۲-۲- زنا با محارم: زنا با محارم داراى مجازات اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل ۲۰، آیه ۱۴ آمده است: «اگر کسى دخترى و مادرش را به زنى بگیرد، فجور است، او وایشان هر دو سوخته شوند تا که در میان شما فجور نشود.» همچنین در آیه ۱۱ و ۱۲ آمده است: «و کسى که با زن پدرش بخوابد، کشف عورت پدرش را نموده است، البته ایشان هر دو کشته شوند; خون ایشان بر گردن خود ایشان است» «و اگر کسى با عروس خود بخوابد، البته ایشان هر دو کشته شوند چون که مخالطه نمودهاند، خونشان بر گردن خود ایشان است.» محارم باب ازدواج در آیات ۷-۱۸ از فصل هیجدهم سفر لویان به تفصیل بیان شده است. ۶-۲-۲- زنا با کنیزکان: مجازات این جرم، تعزیر و تازیانه بوده است. در سفر لویان، فصل ۱۹، آیه ۲۰ آمده است: «هر کسى که با زنى خوابیده، جماع نماید در حالتى که کنیزک و مخطوبه به شوهرى است، نه بازخرید شده و نه آزاد شده، آن زن را تازیانه باید زد، ایشان کشته نشوند، زیرا که او آزاد نیست.» «و مرد، قربانى تقصیرى خود یعنى قوچ قربانى تقصیرى را به حضور خداوند به در خیمه مجمع بیاورد.» ۷-۲-۲- لواط: لواط، جرم و مجازات آن، هم براى فاعل و هم براى مفعول، اعدام بوده است. در آیه ۲۲ از فصل ۱۸ سفر لویان آمده است که: «با ذکورى مثل خوابیدن با زن مخواب که فسق است.» و در آیه ۱۳ از فصل ۲۰ همین سفر نیز آمده است که: «و اگر کسى با ذکورى مثل خوابیدن با زن جماع نماید چون که هر دوى ایشان به مکروهه اقدام نمودهاند، البته کشته شوند، خون ایشان بر گردن خود ایشان است.» ۸-۲-۲- نکاح با بهایم: نکاح با بهایم جرم و مجازات آن اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل ۱۸، آیه ۲۳ آمده است: «با هیچ حیوانات جمع مشو که تا با او ناپاک باشى و زنى پیش حیوانى به قصد جمع شدن نایستد، چون که مخالطه است. » و در سفر خروج، فصل ۲۲، آیه ۱۹ آمده است که: «هر کسى که با حیوانى بخوابد، البته کشته شود.» ۹-۲-۲- افترا به زن پاکدامن و عفیف: این کار جرم و مجازات آن تعزیر و جریمه نقدى بوده است. در سفر تورات مثنى، فصل ۲۲، آیات ۱۳-۱۹ در این باره آمده است: «اگر کسى زنى بگیرد و به او دخول کرده، از او متنفر شود» «و درباره او سخنان افترا بزند و به بدنامى او را شهرت دهد و بگوید که این زن را گرفتم و چون که به او نزدیکى کردم، او را باکره نیافتم» «آنگاه پدر و مادر آن دختر، علامت دوشیزگى دختر را گرفته، پیش مشایخ آن شهر به دروازه بیاورند» «و پدر دختر به مشایخان گوید که دختر خود را به این مرد به زنى دادم و از وى متنفر است» «و اینک در باره او سخنان افترا زده مىگوید که دختر تو را باکره نیافتم و حال این که علامت دوشیزگى دخترم این است; پس آن پارچه را پیش مشایخ شهر بگستراند» «بعد مشایخ آن شهر آن مرد را گرفته، تعزیر نمایند» «و او را به یک صد مثقال نقره جریمه نموده، به پدر دختر بدهند، به سبب آن که باعثبدنامى باکره اسرائیلى شده است و او از برایش زن باشد و در تمامى عمرش مختار نیست که او را مطلقه سازد.» در صورتى که ادعاى شوهر مبنى بر باکره نبودن دخترى که به عنوان باکره ازدواج کرده، ثابت مىشد، مجازات زن، سنگسار بود; در ادامه آیات یاد شده آمده است که: «اما اگر قصه راستباشد و علامت دوشیزگى دختر ثابت نشود» «آنگاه دختر را به در خانه پدرش بیرون آورده، و مردمان شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند که بمیرد; زیرا که در اسراییل قباحت ورزیده و در خانه پدرش زانیه شده; بدین منوال شرارت را از اسراییل دور کن.»
۳-۲- جرایم علیه اموال
۱-۳-۲- سرقت: مجازات سرقت و ربودن مال غیر بسته به نوع مال سرقتشده و نیز حالت و زمان سرقت، متفاوت بوده است. در سفر خروج، فصل ۲۲، آیات ۴-۱ و ۷ آمده است: «اگر کسى گاوى یا گوسفندى را بدزدد و او را بکشد و یا بفروشد به عوض یک گاو، پنج گاو و به عوض یک گوسفند، چهار گوسفند خواهد داد.» «اگر دزدى در حال نقب زدن یافته شود، به حدى زده شود که بمیرد، به خصوص آن که خون ریخته نشود.» ۱۱ «اما اگر آفتاب بر او طلوع نموده باشد از برایش خون ریخته مىشود چون که بایست که مکافات کلى بدهد و اگر چیزى ندارد باید به سبب دزدیش فروخته شود.» «اگر چیز دزدیده شده چه از گاو و چه از حمار و چه از گوسفند به دست او زنده یافتشود، دو مقابله باید رد نماید.» «اگر کسى به همسایهاش نقره و یا ظروف به خصوص نگاه داشتن بدهد و از خانه آن کس دزدیده شود، چنانچه دزد یافتشود باید که دو مقابله ادا نماید.» چنانکه ملاحظه مىشود مجازات سارق با توجه به وجود عین مال مسروقه یا تلف شدن آن، متفاوت بوده است. با وجود عین مال، دو برابر آن به مال باخته پرداخت مىشد; حال آن که در صورت تلف در مورد گاو، پنجبرابر و در مورد گوسفند، چهار برابر پرداخت مىشده است. به بردگى گرفتن دزد نیز مجازاتى بوده که هر گاه دزد توان جبران خسارت را نداشته، در مورد او اعمال مىشده است. ۲-۳-۲- خیانت در امانت، کلاهبردارى و تصاحب مال غیر: در آیات ۷-۱ از فصل ششم سفر لویان در این باره آمده است که: «و خداوند به موسى بدین مضمون فرمود» «که اگر کسى گناهى ورزیده، تقصیرى به خداوند نماید و به همسایهاش درباره امانت و یا شراکت و یا چیزى که به زور و یا به حیله از همسایهاش گرفته باشد، انکار نماید» «و یا گم شدهاى را پیدا کرده، دربارهاش انکار نموده، سوگند دروغ بخورد، به خصوص یکى از تمامى چیزهایى که کسى به جا آورده، در آن خطا ورزد» «پس مقرر است که نظر به این که خطا ورزیده مقصر استباید که غصب کرده شده و یا به حیله گرفته شده و یا به امانت گذاشته شده و یا گم شدهاى که پیدا کرده است، باز پس دهد» «و یا هر چه درباره آن به دروغ سوگند خورده باشد، باید که اصل آن چیز را پس بدهد و به آن، خمسى اضافه نموده، در روز [تقریب نمودن] قربانى تقصیرى ۱۲ خود به مالکش باز پس دهد.» هر گاه مال مورد امانت، حیوان بود چنانچه به سرقت مىرفت، امانتدار مکلف به جبران خسارت بوده، ولى مردن حیوان یا دریده شدن آن توسط درندگان موجب ضمان نبوده است. در آیات ۱۳-۱۰ از فصل ۲۲ سفر خروج آمده است که: «اگر کسى به همسایه خود، الاغ و یا گاو و یا گوسفند و یا هر گونه بهایم را به خصوص نگاه داشتن بدهد و آن حیوان بمیرد و یا سقط و یا رانده شود بى آن که کسى ببیند» «آنگاه سوگند خداوندى در میان هر دوى ایشان جارى شود بر این که دستخود را به مال همسایهاش دراز نکرده و صاحب مال آن سوگند را قبول خواهد کرد که او تاوان ندهد» «و اگر نزد او به دزدى رفته باشد، به صاحبش ادا خواهد کرد.» «اگر دریده شود، آن را از راه شهادت خواهد آورد و دریده شده را ادا نخواهد نمود.» در زمینه عاریه حیوانات نیز حکم تلف حیوان مورد عاریه در فرضى که صاحب مال با آن همراه باشد، با فرضى که صاحب مال همراه آن نیست، متفاوت است. در سفر خروج، فصل ۲۲، آیات ۱۴ و ۱۵ آمده است که: «و اگر کسى حیوانى را از همسایهاش به عاریه بگیرد و سقط و مرده شود در حالتى که صاحبش به همراهش نیست، البته تاوان باید بدهد» «اما اگر صاحبش به همراهش بود، ادا نخواهد کرد و اگر اجیر شود به سبب اجرتش محسوب شود.» ۳-۳-۲- اضرار به مال غیر: اضرار به مال غیر موجب ضمان نسبتبه اصل مال همراه با رد ۵/۱ به عنوان جریمه بوده است. در آیات ۶-۸ از فصل پنجم سفر اعداد آمده است که: «اگر مرد و یا زنى یکى از تمامى گناهان انسانى را مرتکب شده، به خداوند عصیان نمایند در حالت مقصر بودنش» «آنگاه گناهى که ورزیده است اعتراف نماید و جریمه را با سرمایهاش پس دهد و یک خمسى به آن اضافه نموده به کسى که به او جرم نموده است، باز دهد.» «و اگر آن کس خویشاوندى ندارد که جریمه را به او باز دهد، پس باید مکافات گناهى به خداوند یعنى به کاهن پس داده شود، علاوه قوچ کفاره که در حق وى کفاره داده مىشود.» آیات ۵ و ۶ از فصل ۲۲ سفر خروج نیز مىگوید: «اگر کسى زراعتى و یا تاکستانى را بچراند و چهارپاى خود را رها داده، مرتع غیرى را بچراند از بهترین مرتع خود و بهترین تاکستان خود ادا نماید.» «اگر آتشى ظاهر شود و خارها را فراگیرد که دستههاى غله و یا نادرویدهها و یا مزرعهاى از آن سوخته شود، سوزاننده آن سوخته شدهها البته باید تاوان ادا نماید.»
۴-۲- جرایم خاص
۱-۴-۲- ارتداد: ارتداد به معناى بازگشتن از عبادت و پرستش خداوند متعال، جرم و مجازات آن اعدام بوده است. در سفر تورات مثنى، فصل ۱۷، آیه ۲-۵ آمده است: «اگر در میان شما در یکى از دروزاههایى که خداوند خدایتبه تو مىدهد، مرد و یا زنى یافتشود که در نظر خداوند خدایت کار ناشایسته نموده از عهد او تخلف ورزد» «و عزیمت کرده به خدایان غیر عبادت کرده آنها را سجده نماید، یعنى آفتاب یا ماه یا هر یک از عساکر آسمان که من امر نفرمودهام» «اگر به تو بیان کرده شدى بشنوى و خوب متفحص شوى و اینک اگر راست و یقین باشد که این امر مکروه در اسرائیل واقع شده است» «پس آن مرد و یا زنى که این عمل ناشایسته را در اندرون دروازه هایت مرتکب شده است، آن مرد و یا آن زن را بیرون آور و با سنگ سنگسارش نما تا بمیرند.» در فصل ۱۳ از سفر تورات مثنى آیات ۶-۱۶ نیز آمده است که: «اگر برادرت، پسر مادرت و یا پسر و یا دختر تو یا زن هم آغوش تو و یا رفیق تو که مثل جان توست تو را سرّا اغوا نموده، بگوید که برویم تا خدایان غیرى که تو و آباى تو ندانستید عبادت نماییم» «از خدایان اقوامى که در اطراف شمایند، خواه به تو نزدیک و خواه از تو دور باشند، از کناره زمین تا به کناره دیگرش» «او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر او رحمت ننماید و او را متحمل مشو و وى را پنهان مدار» «البته او را به قتل رسان، اولا دست تو به قتلش دراز شود و بعد دست تمامى قوم» «و او را با سنگ سنگسار نما تا بمیرد به این سبب که جویاى این بود که تو را از خداوند خداى تو که تو را از زمین مصر از خانه بندگى بیرون آورد، براند» «تا تمام اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین امر شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» «اگر در یکى از شهرهایى که خداوند خداى تو به جهتسکونت در آن به تو مىدهد، سخنى به این معنا بشنوى» «که مردمان پستفطرتى از میان شما بیرون رفته، ساکنان شهر خود را گمراه کرده، گفتند که برویم و خدایان غیرى که آنها را شما ندانستید، عبادت نماییم» «آن گاه تفحص و تجسس نموده، خوب استفسار نما و اینک اگر راست و یقین باشد که این امر شنیع در میان شما معمول شده است» «البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و آن را و هر چه که در آن است و هم بهائمش را به دم شمشیر بالکل هلاک ساز» «و تمامى منهوباتش را در راه خداوند خدایت کلا به آتش سوزان تا ابدا تل باشد و بار دیگر بنا نشود.» اجراى مجازات اعدام حتى شامل پیامبرى که مردم را منحرف سازد و به عبادت خدایان دیگر دعوت کند نیز مىشده است! ۱۳ ظاهرا اجراى کیفر مرگ براى کسى که حیوانى را براى غیر خدا ذبح نماید نیز از آن رو بوده که این عمل نوعى ارتداد به شمار مىآمده است. در سفر خروج، فصل ۲۳، آیه ۲۰ آمده است که: «کسى که به خدایى غیر از خداوند و بس ذبح نماید، البته هلاک شود.» یکى از موارد ذبح براى غیر خداوند که چه بسا نوعى ارتداد نیز به شمار آید، قربانى کردن انسان به ویژه پسران و دختران براى بتى به نام مولک است. مولک که ملکوم نیز خوانده مىشد، بت عمونیان ۱۴ است. این بت از مس ساخته شده بود و بر کرسىاى از مس نشسته و داراى سر گوساله بوده و تاجى بر سر داشته است. کرسى بت و خود بت توخالى بود و در داخل آن آتش مىافروختند. هنگامى که بازوهاى بت در اثر حرارت آتش سرخ مىشد، قربانى را بر آن مىگذاشتند و فورا مىسوخت. مردم در اثناى سوختن قربانى، طبل مىنواختند تا صداى فریاد قربانى را نشنوند. انبیاى بنى اسراییل این عمل را به شدت منع مىنمودند; با این حال یهود هنگامى که در وادى هنوم بودند، این عمل را انجام مىدادند. ۱۵ این عمل در شریعت موسى (ع) جرم و مجازات آن مرگ بوده است. در آیات ۳۰-۳۲ از فصل ۱۲ سفر تورات مثنى از این عمل نهى شده است. در آیات ۱-۵ از فصل بیستم سفر لویان نیز در این باره آمده است که: «و خداوند به موسى بدین مضمون گفت» «که به بنى اسرائیل بگو هر کسى از بنى اسرائیل یا از غریبانى که در اسرائیل توقف نمایند که ذریه خود را به مولک دهد البته کشته شود، قوم ولایت، او را با سنگ سنگسار نمایند» «و من روى عتاب خود را به سوى آن کس مىگردانم بلکه او را از میان قومش منقطع مىگردانم، چون که او ذریه خود را به مولک داده است تا آن که مقام مقدس من ناپاک و اسم مقدس مرا ملوّث سازد» «و اگر قوم ولایت، چشمان خود را فى الواقع از آن کس بپوشند هنگامى که ذریه خود را به مولک داده است تا آن که او را نکشند» «آن گاه من روى عتاب خود را به سوى آن کس و خاندانش مىگردانم، بلکه او را و هم تمامى کسانى که از راه زنا پیروى او را نموده، زناکنان متابعت مولک نمایند از میان قومشان ایشان را منقطع خواهم ساخت». چنانکه از آیات مربوط به ارتداد استفاده مىشود براى اجراى مجازات، ارتداد باید با علم و یقین ثابتشود. با این حال از برخى آیات تورات استفاده مىشود که ارتداد با شهادت دو یا سه شاهد هم اثبات مىشود. در فصل ۱۷ از سفر تورات مثنى، پس از آن که آیات ۲-۵، حکم ارتداد و مجازات آن را بیان مىکند، آیه ۶ مىگوید: «از گواهى دو شاهد و یا سه شاهد آن شخصى که مستوجب مرگ است کشته شود; از گواهى یک کس کشته نشود.» در آیه هفتم از همین فصل در باره کیفیت اجراى کیفر مرتد آمده است که: «اولا دست آن شاهدان به جهت قتلش بر او بلند شود و بعد دست تمامى قوم; بدین منوال این بدى را از میان خود دور نمایید.» ۲-۴-۲- بدگویى نسبتبه نام مقدس خداوند: ظاهرا بدگویى از خداوند و یاد کردن از وى به بدى حتى اگر از سر ارتداد و کفر هم نبوده، مستوجب مرگ بوده است. در سفر لویان، فصل ۲۴، آیات ۱۵-۱۶ آمده است: «و با بنى اسراییل خطاب کرده بگو که: هر کسى که خدا را لعنت نماید، بار گناه خود را باید بکشد» «و هر کسى که اسم خداوند را کفر بگوید، البته باید کشته شود; تمامى جماعتباید او را بى تامل سنگسار نمایند; خواه غریب و خواه متوطن، چون که اسم خداوند را کفر گفته است، کشته شود.» ۳-۴-۲- بدگویى نسبتبه پدر و مادر و سرپیچى از فرمان آنان: بدگویى به پدر و مادر و سرکشى در برابر آنان یکى از جرایم بوده است. در سفر تورات مثنى، فصل ۲۱، آیات ۱۸-۲۱ در این باره آمده است: «اگر شخصى را پسرى باغى و یاغى باشد که به قول پدر و مادرش گوش ندهد و هر چند او را تنبیه نمایند، ایشان را استماع ننماید» «پس او را پدر و مادرش گرفته، پیش مشایخ شهرش به در دروازه مکانش بیرون آورند» «و به مشایخ شهرش بگویند که این پسر ما باغى و یاغى شده، به قول ما گوش نمىدهد، اکول و میخواره است.» «پس تمامى مردمان شهرش او را به سنگ سنگسار نمایند تا که بمیرد، بدین منوال شرارت را از میان خود رفع نما تا تمامى اسرائیل بشنوند و بترسند.» همچنین در سفر لویان، فصل ۲۰، آیه ۹ آمده است که: «و هر کس که پدر و یا مادر خود را لعنت نموده است، خونش به گردن خودش مىباشد.» ۴-۴-۲- کار در روز شنبه: کارکردن در روز شنبه، جرم و مجازات آن مرگ بوده است. در سفر خروج، فصل ۲۰، آیات ۸-۱۰ آمده است: «روز سبت را به خاطردار تا آن که آن را تقدیس نمایى» «شش روز به کار مشغول شو و تمامى کار خود را به جا آور.» «اما روز هفتمین سبتخداوند خداى توست هیچ کارى [در آن] نکنى، نه تو و نه پسر و نه دختر تو و نه بنده و نه کنیزک تو و نه بهایم تو و نه غریبى که اندرون دروازههایتباشد.» ۱۶ در آیات ۱۴ و ۱۵ از همین فصل آمده است که: «پس روز سبت را نگاه دارید; زیرا که براى شما مقدس است هر کسى که آن را پلید سازد البته کشته شود، به جهت این که هر کسى که به کارى در آن مشغول شود، آن کس از میان قومش منقطع شود» «شش روز کار کرده شود، اما روز هفتم سبت استراحت و براى خداوند مقدس است، هر کسى که در روز سبتبه کارى مشغول شود، البته کشته شود.» در سفر اعداد، فصل ۱۵، آیات ۳۲-۳۶ نیز در مورد مجازات کار در روز شنبه آمده است: «و هنگامى که بنى اسراییل در بیابان بودند، کسى را یافتند که در روز سبت هیزم برمىچید» «و کسانى که او را یافتند که هیزم بر مىچید او را نزد موسى و هارون و تمامى جماعت آوردند.» «و او را محبوس نمودند; زیرا که درباره وى چگونه باید رفتار شود، بیان نشده بود» «و خداوند به موسى فرمود که البته آن کس باید بمیرد، او را تمامى جماعتبیرون از اردو سنگسار نمایند» «و تمامى جماعت او را از اردو بیرون آوردند و او را سنگسار نمودند به نهجى که خداوند موسى را امر فرموده بود.» ۵-۴-۲- اشتغال به سحر و ارتباط با جن و جادوگر: یکى از جرایم، سحرگرى و مصاحبتبا اجنه و جادوگران بوده و مجازات آن مرگ بوده است. در سفر خروج، فصل ۲۲، آیه ۱۸ آمده است که: «زن ساحره زنده نماند» و در آیه ۲۷ از فصل بیستم سفر لویان آمده است: «و مرد و یا زنى که صاحب اجنه و یا جادوگر باشد، البته کشته خواهند شد، آنها را با سنگ سنگسار خواهند نمود; خون ایشان به گردن ایشان است» ۶-۴-۲- امتناع از ازدواج با همسر برادر متوفى: هر گاه مرد زندارى وفات مىکرد و از آن زن فرزندى نداشت، برادر او وظیفه داشتبا آن زن ازدواج کند. در صورت امتناع برادر از ازدواج با زن برادرش، نوعى مجازات ترذیلى در مورد او اعمال مىشد. در سفر تورات مثنى، فصل ۲۴، آیه ۵-۱۰ در این باره مىگوید: «اگر برادران با هم ساکن باشند و یکى از آنها لاولد بمیرد، زن آن متوفى به نکاح بیگانه بیرون نرود، بلکه برادر شوهرش به او داخل شده، او را به زنى بگیرد و حق برادر شوهرى را مرعى دارد» «و مقرر است اول زادهاى که مىزاید به اسم برادر متوفى قائم گردد تا آن که اسمش از بنى اسراییل محو نشود» «و اگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضى نشود، زن برادرش به دروازه پیش مشایخ برود و بگوید که برادر شوهر من به خیزاندن اسم برادر خود در اسراییل انکار مىکند و به رعایتحق برادر شوهرى با من راضى نیست.» «پس مشایخ شهرش آن مرد را طلب داشته، به او مکالمه کنند و اگر اقرار نموده، بگوید که او را نمىخواهم بگیرم.» «آنگاه زن برادرش در نظر مشایخ پیش او آمده، نعلین او را از پایش بکشد و به رویش خیو بیندازد و در جواب بگوید به شخصى که به بنا کردن خانه برادرش راضى نیست، چنین کرده شود.» «و در اسراییل اسم او را خانه کشیده نعلین بگذارند.» ۷-۴-۲- مداخله مجرمانه زن در دعواى میان همسرش با دیگرى: این کار تحتشرایطى جرم و مجازات شدیدى داشته است. در سفر تورات مثنى فصل ۲۵، آیه ۱۱-۱۲ در این باره آمده است: «اگر مردى با برادرش مجادله نماید و زن یکى جهت رهادادن شوهرش از دست زنندهاش پیش آمده، دستخود را دراز کند و عورتین او را بگیرد» «پس دست او را قطع کن، چشم تو بر او ترحم نکند.» ۸-۴-۲- شهادت دروغ: شهادت دروغ، جرم و مجازات آن این بوده که کیفرى را که در صورت صحتشهادت وى بر مشهود علیه مترتب مىشد بر کسى که شهادت دروغ داده، جارى مىساختند. در سفر تورات مثنى، فصل ۱۹، آیات ۱۶-۲۰ در این باره آمده است که: «اگر شاهد کاذبى بر کسى برخیزد تا به معصیتش شهادت دهد» «آن گاه دو شخصى که در میان ایشان منازعه است، در حضور خداوند در پیش کاهنان و قاضیان آن زمان حاضر شوند» «و قاضیان نیک استفسار نمایند و اینک اگر شاهد، شاهد کاذب است و شهادت به دروغ بر برادرش داده است» «پس به نهجى که خواستبر برادرش رفتار نماید، به او همان رفتار نمایید، تا بدى را از میان خود دور نمایى.» «و این که بقیه مردمان بشنوند و بترسند و من بعد مثل این اعمال شنیع را در میان شما مرتکب نشوند.» امتناع از اداى شهادت نیز گناه بوده است; اما روشن نیست که آیا براى این کار مجازاتى در نظر گرفته شده استیا نه؟ در آیه یکم از فصل پنجم سفر لویان آمده است که: «و اگر کسى گناهى ورزد، و آواز سوگنددهنده را شنیده، مشاهده شود که آیا دیده و یا مىداند، اگر اطلاع ندهد، گناهش را باید بردارد.» ۱۷ ۹-۴-۲- طرح دعواى کذب در دادگاه: از آیات ۱-۳ از فصل ۲۵ از سفر تورات مثنى چنین برمىآید که طرح دعواى کذب در دادگاه در برخى از موارد، جرم و مستوجب کیفر تازیانه بوده است. در آیات یاد شده آمده است که: «اگر در میان مردمان دعوى باشد و به محکمه نزدیک آیند تا آن که ایشان را حکم نمایند آنگاه صدیقان را تصدیق و کاذبان را تکذیب نمایند.» «و مقرر است اگر آن کاذب لایق تازیانه باشد، قاضى حکم دهد که او را در حضورش بر رو بیندازند تا آن که موافق شرارتش تازیانه به تعداد زده شود.» «چهل تازیانه او را بزند و زیاد نکند، مبادا که اگر زیاد کرده، او را به تازیانههاى بسیارى علاوه بر آنها بزند، برادرت در نظرت خوار نماید.» بر اساس آیه ۹ از فصل ۲۲ سفر خروج، در امور مالى، طرح دعواى دروغین نسبتبه دیگرى موجب محکومیتبه پرداخت دو برابر مال مورد نزاع بود. این آیه مىگوید: «از براى هر گونه فساد، چه از گاو و چه از الاغ و چه از گوسفند و چه از لباس و چه از هر چیزى که گم شده باشد که دیگرى ادعا مىکند که این مال اوست ادعاى هر دوى ایشان باید پیش قاضیان بیاید و هر کسى را که قاضى مجرم نماید، باید دو مقابله به رفیقش ادا نماید.» ۱۰-۴-۲- تمرد از حکم کاهن و قاضى: تمرد از حکم کاهن و قاضى، جرم و داراى کیفر مرگ بوده است. در سفر تورات مثنى، فصل ۱۷، آیه ۱۲-۱۳ آمده است که: «و کسى که به غرور رفتار نموده، به کاهنى که در آن جا جهتخدمتخداوند خدایت اقامت نماید و یا به قاضى گوش ندهد، همان کس باید بمیرد، بدین منوال، بدى را از میان بنى اسرائیل دور کنى» «تا آن که تمامى قوم بشنوند و بترسند و بار دیگر متکبرانه رفتار ننمایند.» ۱۱-۴-۲- تخلفات مستوجب انقطاع از بنى اسراییل: بر پایه آیات متعددى از تورات، انجام برخى تخلفات تنها موجب انقطاع از بنى اسرائیل است. روشن نیست که آیا مقصود از قوم یا انقطاع از قوم یا انقطاع از بنى اسراییل چیزى مانند سلب تابعیت در زمان ما استیا محدودیتخاصى است که نسبتبه شخص متخلف و گناهکار اعمال مىشده، یا صرفا نوعى دورى از رحمت پروردگار است؟ بدیهى استبر پایه احتمال اخیر نمىتوان این اعمال را «جرم» به معناى اصطلاحى آن دانست. آیات ۳۰ و ۳۱ از فصل پانزدهم سفر اعداد ارتکاب هر گناهى را موجب انقطاع از قوم دانسته، مىگوید: «اما نفسى که جرات کرده، گناهى کند چه متوطن و چه غریب، هتک حرمتخداوند نموده است و آن کس از میان قوم خود منقطع خواهد شد.» «از آن جایى که کلام خداوند را تحقیر نموده، فرمانش را ابطال کرده است آن کس بالکل قطع شود، عقوبت گناهش بر گردنش باشد.» ۱۸ برخى دیگر از اعمالى که انجام آن موجب انقطاع شخص مرتکب از بنى اسراییل مىشود عبارتند از: – ساختن روغن مسح مقدس و بخور مقدس توسط افراد غیر مجاز (سفر خروج، فصل ۳۰، آیات ۳۳ و ۳۸) – خوردن از گوشت ذبیحه سلامتى ۱۹ در حال ناپاکى (سفر لویان، فصل هفتم، آیات ۲۰ و ۲۱) – خوردن پیه چهارپایانى که براى خداوند قربانى مىشوند (سفر لویان، فصل هفتم، آیه ۲۵) – خوردن خون (سفر لویان، فصل هفتم، آیات ۲۶ و ۲۷ فصل هفدهم، آیه ۱۰) – ذبح کردن حیوانات قربانى در غیر از محل تعیین شده (سفر لویان، فصل ۱۷، آیات ۳-۹) – مس میت و غسل نکردن پس از آن (سفر اعداد، فصل ۱۹، آیه ۱۳) – همخوابگى با زن حایض (سفر لویان، فصل ۲۰، آیه ۱۸) بر پایه آیاتى از تورات، پارهاى از اعمال نیز ممنوع شمرده شده، ولى مجازات خاصى براى آن ذکر نشده است. برخى از این اعمال عبارتند از: – خوردن از ذبایحى که براى غیر خداوند ذبح شده است. (سفر خروج، فصل ۳۴، آیه ۱۵) – ازدواج با غیر موحدان (سفر خروج، فصل ۳۴، آیه ۱۶) – مجسمهسازى (سفر خروج، فصل ۳۴، آیه ۱۷ و سفر لویان، فصل ۱۹، آیه ۴ و فصل ۲۶، آیه ۱ و سفر تورات مثنى، فصل ۴، آیات ۱۶-۱۸ و ۲۳-۲۵) – نگهدارى مجسمه (سفر تورات مثنى، فصل ۷، آیه ۲۵ و ۲۶) – آتش افروختن در روز شنبه در خانه (سفر خروج، فصل ۳۵، آیه ۳) – شرب مسکرات در هنگام ورود به عبادتگاه (سفر لویان، فصل ۱۰، آیات ۸-۱۰) – فالگیرى، تنجیم، افسونگرى، غیبگویى، ارتباط با اجنه، رمانى و تسخیر ارواح (سفر تورات مثنى، فصل ۱۹، آیه ۱۰ و ۱۱ و سفر لویان، فصل ۱۹، آیه ۲۶). – رباگرفتن (سفر لویان، فصل ۲۵، آیه ۳۶ و ۳۷) بر پایه آیه ۲۰ از فصل ۲۳ سفر تورات مثنى ممنوعیت معامله ربوى مخصوص به افراد بنى اسراییل است و معامله ربوى با بیگانگان مانعى ندارد. – خرید و فروش زمین (سفر لویان، فصل ۲۵، آیه ۲۳) – جارى ساختن نام خداوند بر زبان به طور عبث و بیهوده (سفر تورات مثنى، فصل ۵، آیه ۱۱). – رشوه گرفتن براى ریختن خون شخص بیگناه (سفر تورات مثنى، فصل ۲۷، آیه ۲۵).
۳- وضعیت قضایى و مقررات آیین دادرسى کیفرى
۱-۳- مسؤول رسیدگى به دعاوى
از آیات ۱۲-۲۶ از فصل هیجدهم سفر خروج استفاده مىشود که حضرت موسى (ع) پس از خروج بنى اسرائیل از مصر و استقرار آنها در بیابانها به تنهایى دعاوى و اختلافات موجود میان بنى اسرائیل را حل و فصل مىکرد; ولى بعدا به پیشنهاد پدر همسرش یثرو، کاهن مدیان این کار را به قضاتى که نصب نمود، واگذار کرد و خود به حل و فصل دعاوى مهم پرداخت. در آیات یاد شده آمده است که: «و در فردایش واقع شد که موسى به جهتحکم نمودن بر قوم نشست و قوم در برابر موسى از صبح تا به شام ایستادند.» «و پدر زن موسى هر چه که او به قوم عمل مىکرد، دید و گفت: این عملى که با قوم مىنمایى چیست؟ از چه سبب است که تو به تنهایى مىنشینى و تمامى قوم از صبح تا شام مىایستند در برابرت» «و موسى به پدر زن خود گفت: سبب این است که قوم به جهت طلب نمودن [اوامر] خدا به [نزد] من مىآیند.» و هر گاه مصلحتى میان ایشان واقع شود، نزد من مىآیند و من نیز در میان مرد و رفیقش حکم نموده، فرایض خدا و شریعتهایش را به ایشان اعلام مىنمایم.» «و پدر زن موسى وى را گفت کارى که مىکنى، خوب نیست.» «یقین که تو و هم قومى که با تواند، تلف خواهید شد; زیرا که این کار از تو سنگینتر است، آن را به تنهایى نتوانى نمود.» «حال، قول مرا بشنو و تو را نصیحت مىکنم و خدا با تو باشد و به خصوص قوم تو در حضور خدا حاضر باش و مصلحتها را پیش خدا بیاور» «و ایشان را به فرایض و شریعت تعلیم ده و راهى که در آن رفتار نمایند و کارى که باید بکنند به ایشان اعلام نما.» «و از تمامى قوم، مردمان هنرمندى که خداترس باشند، مردمان صادق مبغض طمع را در نظر آر و برایشان سردار هزاره و سردار صده و سردار پنجاهه و سردار دهه نصب نما.» «تا آن که بر قوم، همیشه اوقات حکم نمایند و مقرر شود که هر مصلحت عظیم را نزد تو بیاورند و هر مصلحت جزئى را خود ایشان حکم نمایند و براى تو سبکتر خواهد شد و ایشان به همراهتباربردار خواهند شد» «اگر این کار را عمل نمایى و خدا تو را امر فرماید، آنگاه طاقت ایستادن خواهى داشت و این قوم نیز همگى به مکان خود به سلامتخواهند رسید.» «و موسى سخن پدر زن خود را قبول نمود و هر چه که گفته بود، عمل نمود» «و موسى مردمان هنرمند از تمامى اسرائیل انتخاب کرد و ایشان را سروران قوم گردانید [یعنى] سردار هزاره و سردار صده و سردار پنجاهه و سردار دهه [نصب نمود] » «و ایشان قوم را همیشه اوقات حکم مىنمودند و مهمات مشکله را نزد موسى مىآوردند و هر کار جزئى را خود ایشان حکم مىنمودند.» در سفر تورات مثنى، فصل اول، آیات ۱۲-۱۶ نیز از زبان حضرت موسى (ع) آمده است که: «من به تنهایى این محنت و بار و منازعه شما را چگونه متحمل شوم؟» «از براى خودتان مردم حکمتپیشه و صاحب فطانت که در میان اسباط شما معروفند، انتخاب نمایید، تا ایشان را به سرورى شما تعیین نمایم» «و شما به من جواب داده، گفتید: چیزى که امر فرمودهاى به جا آوردنش نیکوست» «پس رؤساى اسباط شما را مردمان حکمتپیشه و مشهور گرفتم و ایشان را به سرورى شما تعیین نمودم تا که سرداران هزاره و سرداران صده و سرداران پنجاهه و سرداران دهه و سرهنگان اسباط شما باشند.» «و در آن وقت قاضیان شما را مامور داشته…»
۲-۳- هویت صنفى و اجتماعى قضات
چنانکه از آیات گذشته به روشنى استفاده مىشود قضات، مردمى هنرمند، خداترس، صادق، به دور از طمع و آز و حکیم بودهاند. آنان در عین قضاوت، رؤساى اسباط بنى اسرائیل و در میان مردم معروف و وجیه بودهاند. از آیه پنجم، فصل ۲۱ از سفر تورات مثنى چنین بر مىآید که قضات در عین حال، روحانى و کاهن و از گروه بنى لیوى بودهاند. در آیه یاد شده آمده است که: «و کاهنان بنى لیوى… خداوند خدایت ایشان را برگزیده است تا آن که او را خدمت کنند و به اسم خداوند، دعاى خیر بخوانند و انفصال هر نزاع و هر صدمه مطابق حکم ایشان باشد.»
۳-۳- اهداف دستگاه قضایى
توصیههایى که در تورات به قضات شده است مىتواند هدف دستگاه قضایى آن زمان را براى ما روشن نماید. از آیات متعددى از تورات استفاده مىشود که تاکید اصلى بر عنصر «عدالت» در قضا بوده است. در سفر توارت مثنى، فصل اول، آیه ۱۶ و ۱۷ آمده است که: «و در آن وقت قاضیان شما را مامور داشته، گفتم که دعواى برادران خودتان را بشنوید و در میان مردى با برادرش و با غریبى که با اوست، به انصاف حکم نمایید» «در فتوا دادن طرفگیرى مکنید، کوچکان را مثل بزرگان بشنوید و از انسان مترسید، زیرا که حکم از آن خداست و دعوایى که بر شما مشکل است نزد من بیاورید، که آن را بشنوم.» همچنین در سفر تورات مثنى، فصل ۱۶، آیات ۱۸-۲۰ خطاب به موسى (ع) آمده است: «قاضیان و ضابطان را در تمامى دروازههایى که خداوند خدایت در میان اسباطتبه تو مىدهد، از براى خود تعیین نما تا قوم را به فتواى عادلانه حکم دهند.» «در فتوا تمایل مکن و طرفگیرى منما و رشوه مگیر; چون که رشوه، چشمان حاکمان را بىنور و گفتههاى عادلان را فسخ مىنماید.» «محض عدالت را تابع شو، تا آن که زنده مانده، زمینى که خداوند خدایتبه تو بدهد، وارث شوى.»
۴-۳- جایگاه و منزلت قضات
ضمن این که قضات خود داراى جایگاه اجتماعى ارجمندى بودهاند، با توصیهها و تمهیدات لازم سعى شده که آنان داراى حرمت و نفوذ کلمه باشند. در سفر خروج، فصل ۲۲، آیه ۲۸ آمده است که: «قاضیان را دشنام مده…» همچنین بر اساس آیات ۷ و ۱۳ از فصل ۲۱ سفر لویان کاهنان از ازدواج با زنان زناکار و مطلقه ممنوع شدهاند. چنانکه پیشتر گذشت تمرد از فرمان قاضى داراى کیفر مرگ بوده است. ۲۰
۵-۳- ادله اثبات دعوا
چنانکه در شرح بسیارى از جرایم و مجازاتها گذشت، علم و قطع قاضى یکى از ادله بوده است. همچنین دو یا سه شاهد مىتوانسته است مطلق دعاوى کیفرى و مدنى را اثبات کند. در سفر تورات مثنى، فصل ۱۹، آیه ۱۵ آمده است که: «یک شاهد به کسى براى هر گناه و هر خطا از تمامى گناهى که مرتکب شده باشد، برنخیزد، از گواهى دو شاهد یا از گواهى سه شاهد، دعوا ثابتشود.» با این حال گونههایى از اوردالى (داورى الهى) نیز در تورات ذکر شده است. بر پایه آیات ۱۲-۳۱ از فصل پنجم سفر اعداد هر گاه مردى نسبتبه زن خود ظنین مىشد، او را نزد کاهن احضار مىنمود و چیزى به نام هدیه غیرتى نیز براى کاهن مىآورد. آن گاه طى مراسم خاصى زن سوگند داده مىشد و لعنتهایى نوشته مىشد و با آب تلخ شسته مىشد و زن، آن آب تلخ شوینده لعنتها را مىنوشید. هر گاه رحم زن باد مىکرد و متعفن مىشد، دلیل بر بدکاره بودن زن بود وگرنه بىگناهى او ثابت مىشد. و الحمد لله اولا و آخرا
منبع:
1- مانند آیات 32 و 45 از سوره مائده. 2- لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه (فصلت 41/42). 3- (و لاحل لکم بعض الذی حرّم علیکم) (آل عمران (3)/ 50). 4- همچنین نگاه کنید به آیات 11 از فصل 13 و آیات 7 و 12 از فصل 17 و آیات 21 و 24 از فصل 22 و آیه 7 از فصل 24 از سفر تورات مثنى 5- این مساله تحقیق بیشترى را مىطلبد; در قرآن مجید آمده است که: (یا ایها الذین ءامنوا کتب علیکم القصاص فی القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثى بالانثى فمن عفی له من اخیه شیء فاتباع بالمعروف و اداء الیه باحسان ذلک تخفیف من ربکم و رحمه فمن اعتدى بعد ذلک فله عذاب الیم) (بقره- 178). بر پایه روایتى که دیلمى در ارشاد القلوب نقل نموده، امام کاظم (ع) از عبارت (ذلک تخفیف من ربکم و رحمه) چنین استفاده کردهاند که در یهود قاتل قصاص مىشد و عفو از او مشروع نبود; ولى در اسلام که دین رحمت است، عفو از قاتل مشروع است. (ر.ک: وسائل الشیعه، محمد بن حسن عاملى، باب 19 از ابواب قصاص النفس، روایت 9). با این حال در آیه 145 از سوره مائده آمده است که: (و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس و العین بالعین و الانف بالانف و الاذن بالاذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له) ظاهر این آیه شریفه آن است که عفو از قصاص، در اصل شریعتحضرت موسى (ع) نیز مشروع بوده است. در مورد قتل به تسبیب نیز در سفر خروج، فصل 21، آیات 28- 31 آمده است: «و اگر گاوى، مردى و یا زنى را شاخ بزند چنانکه بمیرد آن گاو البته باید که سنگسار شود و گوشتش نباید که خورده شود، اما صاحب گاو مبرى خواهد بود.» «و اما اگر آن گاو قبل از آن، عادت شاخزدن مىداشت و صاحبش آگاهى داشته، او را حبس نکرد که او مرد و یا زنى را کشت، گاو سنگسار کرده شود و صاحبش نیز کشته خواهد شد» «و اگر دیه بر او گذاشته شود آنگاه فدیه جان خود را موافق هر چه که به او مقرر شود، تسلیم نماید» «خواه پسر و خواه دختر را شاخ زده باشد، به او موافق این حکم باید معمول شود.» از این آیات فهمیده مىشود که در مورد قتل به تسبیب که گونهاى از قتل عمدى است، دیه گرفتن، مشروع بوده است. 6- مقصود از خونى، قاتل است. 7- مقصود، وطن اصلى قاتل است. 8- مقصود، زمین و وطن اصلى قاتل است که از آن به وطن موروثى تعبیر مىشد. 9- افسار، کمند، ریسمانى که به لگام چهارپایان مىبندند. 10- مقصود دخترى است که نامزد کسى نباشد. 11- ظاهرا مقصود از خونریختن در این جا قربانى کردن است. در شریعت موسى (ع) قربانى کردن براى گناه داراى دامنهاى گستردهتر بوده است. 12- مقصود از قربانى تقصیرى، قربانىاى است که به عنوان کفاره گناه ذبح مىشده است. 13- ر.ک: سفر تورات مثنى، فصل 13، آیات 1-5. 14- طایفهاى از بنى اسرائیل. 15- جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 854، کتابخانه طهورى، تهران، چاپ دوم، 1349 ه ش. 16- همین مضمون در سفر توارت مثنى، فصل پنجم، آیات 13-15 نیز با اندک تفاوتى ذکر شده است. 17- احتمالا مقصود از برداشتن گناه، قربانى کردن است که در آیه 5 به بعد همین فصل به آن تصریح شده است. 18- همچنین نگاه کنید به: آیات 26-29 از فصل 18 از سفر لویان. 19- نوعى از قربانى، براى ملاحظه انواع و اقسام کفارهها و شرایط قربانى نگاه کنید به: سفر لویان، فصل هفتم و فصل 22، آیات 17 به بعد. 20- ر.ک: به سفر تورات مثنى، فصل 17، آیات 12-13.