تعریف شرایط اهلیت در قانون مدنی کشور
- كلمه رشد در قانون مدنی تعریف نشده است . مقصود از رشد این است كه شخص توانایی اداره اموالش را به نحو عقلانی داشته باشد . رشد یك ملكه نفسانی است كه اثرش اصلاح مال و مانع فساد آن است .یعنی وجود چنین صفتی در شخص موجب بهره برداری درست از مال و مانع صرف مال در راههای غیر عقلانی می گردد.
بلوغ در لغت به معنی رسیدن است و كسی كه به مرحله بلوغ رسیده است بالغ نامیده می شود و بالغ كسی است كه دوره صغر (كودكی) را پشت سر گذاشته و قوای جسمانی و جنسی او تكامل یافته باشد.
در قانون مدنی تعریفی از اهلیت به عمل نیامده است و تنها به ذكر شرایط اهلیت اكتفا گردیده است و بدینترتیب تنها ویژگیهای شخص (اهل) در قانون ذكر گردیده كه از نظر قانون مدنی اهل چه كسی است و چه شرایطی دارد؟ در اینجا به بررسی شرایط اهلیت در قانون مدنی میپردازیم:
شرایط اهلیت در قانون مدنی
به موجب ماده 211 قانون مدنی برای اینكه متعاملین اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند پس از نظر قانون مدنی كسی واجد اهلیت قانونی است كه دارای سه شرط اصلی باشد: 1ـ بلوغ 2ـ عقل 3ـ رشد. ممكن است بسیاری از حقوقدانان و نویسندگان و فقهاء شرایط دیگری را نیز برای احراز اهلیت اجرا لازم بدانند همانطور كه محقق حلی در شرایعالاسلام در باب حجر از جمله موجبات حجر و عدم اهلیت بندگی و بیماری و افلاس را نیز احصاء نموده است و لیكن باید توجه داشت آنچه كه ملاك عمل بوده و معیار و میزان صحیح سنجش و تشخیص اهلیت در حیطه قانون میباشد همان است كه در قانون آمده است نه كمتر و نه بیشتر. بنابراین اجتماع هر سه شرط برای احراز اهلیت اشخاص ضرورت دارد و فقدان یا عدم هر یك از شرایط موجبات عدم اهلیت اشخاص را فراهم میسازد.
١) بلوغ: به خاطر وجود این تفاوت در رسیدن به سن بلوغ حقوق ناچار است كه در جهت ایجاد هماهنگی در ساختار خود از این تفاوتها بگذرد و رسیدن به سن معینی را بلوغ فرض كند . به همین جهت تبصره ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی سن بلوغ در پسرها را پانزده سال تمام قمری و در دخترها نه سال تمام قمری دانسته است . این ماده بر اساس نظریه مشهور در فقه امامیه است . اما این اماره و تعیین سن ۱۵ و ۹ سال برای تعیین سن بلوغ حكم تعبدی نیست بلكه بر اساس غلبه بوده .فقها بر اساس شرایط اقلیمی كشور عربستان كه از مناطق گرمسیر بوده و سن بلوغ پایین است این حكم را استنباط كرده اند . در صورتی كه در جامعه ایرانی مخصوصا نقاط شمالی ایران كه از آب و هوای سردتری برخوردار است تعیین سن ۹ سال برای بلوغ دختران نامتعارف است . چرا كه هیچ دختر ۹ ساله ای قادر به تصمیم گیری در امور مالی و مهمتر از همه امور غیر مالی همچون ازدواج و طلاق نمی باشد .
كلمه رشد در قانون مدنی تعریف نشده است . مقصود از رشد این است كه شخص توانایی اداره اموالش را به نحو عقلانی داشته باشد . رشد یك ملكه نفسانی است كه اثرش اصلاح مال و مانع فساد آن است .یعنی وجود چنین صفتی در شخص موجب بهره برداری درست از مال و مانع صرف مال در راههای غیر عقلانی می گردد.
هر چند كه بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال تمام شمسی و برای پسر ۱۵ سال تمام شمسی مقرر شده است كه خود این تغییر حكایت از این دارد كه سن بلوغ یك حكم تبعدی نیست و جامعه ایرانی و شرایط محیطی حاكم به آن اقتضای تغییر در سن بلوغ دختران را دارد. اما یكی از شرایط اهلیت رسیدن به سن بلوغ است و صرف رسیدن به سن بلوغ از صغیر رفع حجر نمی كند. واز تبصره ۲ ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی چنین بر می آید كه بلوغ قانونی را نباید نشانه وجود رشد در كودك دانست و احراز این وصف نیاز به آزمایش و اثبات دارد.
۲) رشد: كلمه رشد در قانون مدنی تعریف نشده است . مقصود از رشد این است كه شخص توانایی اداره اموالش را به نحو عقلانی داشته باشد . رشد یك ملكه نفسانی است كه اثرش اصلاح مال و مانع فساد آن است .یعنی وجود چنین صفتی در شخص موجب بهره برداری درست از مال و مانع صرف مال در راههای غیر عقلانی می گردد .فقها در تعریف رشد اقوال متعددی دارند .
«الرشد وهو ان یكون مصلحا لماله »در تعریف جامع تر از رشد می توان گفت كه رشد حالتی در انسان است كه او را از تباه كردن اموال بازداشته و به بهبود و اصلاح آن هدایت می كند . به خاطر هیمن رشد به عنوان شرط مستقلی از بلوغ در قوانین پذیرفته شده است. « لایكفی البلوغ فی الزوال حجر عن الصبی . بل لابد معه الرشد»برای زوال حجر از صغیر صرف بلوغ كفایت نمی كند و باید رشد وی نیز اثبات گردد یا « لا یرتفع الحجر عن الصبی …..بتحقق البلوغ وحده حتی تحصیل معه الرشد»[۵] به صرف بلوغ حجر صغیر مرتفع نمی شود مگر اینكه رشد را نیز تحصیل كرده باشد. تمیز رشد معیار ثابت و علمی ندارد و داوری عرف را باید ملاك قرارداد و برای احراز عدم رشد زیاده روی ها و تبذیرها باید در شمار خلق و خوی و ملكه شخص باشد و تكرار اعمال سفیهانه نشانه وجود سفاهت است . و باید این اعمال مداومت داشته باشد و الا صرف انجام كار سفیهانه دلیل به سفاهت نیست .
استقلال مفهوم رشد در برابر بلوغ جسمی ایجاب می كند كه رشد كودكان بالغ نیز نیاز به اثبات داشته باشد . اثبات رشد باید در دادگاه صورت پذیرد و از سوی دیگر رجوع به دادگاهها برای اثبات رشد تمامی كسانی كه به سن بلوغ رسیده اند كاری به نظر غیر ممكن می آید و اگر غیر ممكن نباشد كاری متعذر و دشوار است . برای جلوگیری از این گونه دشواریها و ایجاد نظم بر مبنای ظاهر و غلبه قانونگذار باید سن معینی را به عنوان اماره رشد قرار دهد تا فرض شود هر كسی با رسیدن به این سن رشید محسوب شود . مگر اینكه خلاف آن در دادگاه ثابت شود.
۳) عقل: از دیگر شرایط تحقق اهلیت عقل و شعور است . عقل داشتن قوه تشخیص و تمیز است و تنها همین خصیصه است كه انسان را از سایر موجودات متمایز و برتر می سازد . در هر انسان سالمی سه قوه غریزه. عاطفه و شعور یا همان عقل به همه تظاهرات شخص حكومت دارد . منتهی در انسان متعارف عاطفه بر غریزه و شعور بر هردو حكومت دارد و راهنمای انسان در منش او و رفتار با دیگران میشود . هر گاه نظارت شعور و عقل از بین برود و غریزه غلبه كند انسان فاقد عقل است . به همین جهت نیز سفیه را نوعی ناقص العقل دانسته اند . منتهی صرفا در امور مالی خود عقل معاش ندارد ولی در سایر موارد قادر به تصمیم گیری و سنجش سود و زیان امور خود هست .
برای داشتن اهلیت استیفاء بعد از بلوغ داشتن عقل و ادامه آن نیز شرط است . تداوم اهلیت پس از بلوغ شرط بقاء اهلیت است . پس از بلوغ احتمال صغیر شدن منتفی است اما احتمال زوال عقل وجود دارد . با زوال عقل كه به اسباب مختلف و درجات متعدد وجود دارد اهلیت سلب می گردد . درجات عقل در نوع محجوریت دخالت دارد . چنانچه صرفا عقل معاش نداشته باشد از موارد سفاهت است اما چنانچه به صورت دوره ای باشد از مصادیق جنون ادواری خواهد بود . البته محجوریت صرفا به خاطر عدم وجود عقل یا نقص در عقل نیست چرا كه بعضی مواقع حكم حجر به دلیل حمایت از جامعه در مقابل محجور می باشد .