چرا روز شنبه در قرآن حرمت دارد
-
اى كسانى كه كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل كردیم- و هماهنگ با نشانه هایى است كه با شماست- ایمان بیاورید
“سبت” در لغت به معنى تعطیل عمل براى استراحت است و اینكه در قرآن در سوره “نبا” مى خوانیم «وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً؛[نباء۹/] خواب شما را مایه راحت شما قرار دادیم» نیز اشاره به همین موضوع است، و روز شنبه را از این جهت” یوم السبت” نامیده اند كه برنامه هاى كسب و كار معمولى در آن تعطیل مى شد، سپس این نام بر این روز باقى ماند.[۱]
آیات متعددی در قرآن به مساله حرمت روز شنبه پرداخته است که مساله ای مرتبط به قوم یهود است:
«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ؛[بقره/۶۵] به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شده اید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینه هایى طرد شده درآیید!»
«یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً؛[نساء/۴۷] اى كسانى كه كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل كردیم- و هماهنگ با نشانه هایى است كه با شماست- ایمان بیاورید، پیش از آنكه صورتهایى را محو كنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه كه «اصحاب سبت» [گروهى از تبهكاران بنى اسرائیل] را دور ساختیم و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنى است!»
«وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً؛[نساء/۱۵۴] و (نیز) گفتیم: روز شنبه تعدّى نكنید (و دست از كار بكشید!) و از آنان (در برابر همه اینها،) پیمان محكمى گرفتیم.»
«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتىِ كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فىِ السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَ یَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ كَذَالِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُواْ یَفْسُقُونَ؛[اعراف/۱۶۳] و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى كه در ساحل دریا بود بپرس! زمانى كه آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مىكردند همان هنگام كه ماهیانشان، روز شنبه (كه روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشكار مى شدند امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمى آمدند این چنین آنها را به چیزى آزمایش كردیم كه نافرمانى مى كردند.»
«إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَیَحْكُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما كانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ؛[نحل/۱۲۴] (تحریمهاى) روز شنبه (براى یهود) فقط بعنوان یك مجازات بود، كه در آن هم اختلاف كردند و پروردگارت روز قیامت، در آنچه اختلاف داشتند، میان آنها داورى مى كند.»
«خلاصه ماجرا چنین بود: خداوند به یهود دستور داده بود، روز”شنبه” را تعطیل كنند، گروهى از آنان كه در كنار دریا مى زیستند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز ماهى نگیرند، ولى از قضا روزهاى شنبه كه مى شد، ماهیان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مى شدند، آنها به فكر حیله گرى افتادند و با یك نوع كلاه شرعى روز شنبه از آب ماهى گرفتند، خداوند آنان را به جرم این نافرمانى مجازات كرد و چهره شان را از صورت انسان به حیوان دگرگون ساخت.»[۲]
« در این آیات صحنه دیگرى از تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل، كه مربوط به جمعى از آنها است كه در ساحل دریایى زندگى مى كردند، آمده است، منتها روى سخن در آن به پیامبر اسلام ص است، و به او مى گوید كه از یهود معاصر خویش درباره این جمعیت سؤال كند یعنى این خاطره را به وسیله سؤال در ذهن آنان مجسم ساز، تا از آن پند گیرند، و از سركشى و كیفرى كه در انتظار سركشان است بپرهیزند.
این سرگذشت، چنان كه در روایات اسلامى به آن اشاره شده مربوط به جمعى از بنى اسرائیل است كه در ساحل یكى از دریاها (ظاهرا دریاى احمر بوده كه در كنار سرزمین فلسطین قرار دارد) در بندرى بنام” ایله” (كه امروز بنام بندر ایلات معروف مى باشد) زندگى مى كردند و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان دستورى به آنها داده شد و آن اینكه صید ماهى را در آن روز تعطیل كنند اما آنها با آن دستور مخالفت كردند و گرفتار مجازات دردناكى شدند كه شرح آن را در این آیات مىخوانیم.
بدیهى است جمعیتى كه در كنار دریا زندگى مى كنند، قسمت مهمى از تغذیه و درآمدشان از طریق صید ماهى است، و گویا به خاطر تعطیل مستمرى كه قبلا در روز شنبه در میان آنها معمول بود، ماهیان در آن روز احساس امنیت از نظر صیادان مى كردند و دسته دسته به روى آب ظاهر مى شدند، اما در روزهاى دیگر كه صیادان در تعقیب آنها بودند در اعماق آب فرو مى رفتند! این موضوع خواه جنبه طبیعى داشته، و یا یك جنبه فوق العاده و الهى، وسیلهاى بود براى امتحان و آزمایش این جمعیت، لذا قرآن مى گوید:” ما این چنین آنها را به چیزى كه در برابر آن مخالفت مىكردند آزمایش مى كردیم”
هنگامى كه این جمعیت از بنى اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ كه با زندگى آنان كاملا آمیخته بود قرار گرفتند، به سه گروه تقسیم شدند:
گروه اول: كه اكثریت را تشكیل مىدادند، به مخالفت با این فرمان الهى برخاستند.
گروه دوم: كه قاعدتا اقلیت كوچكى بودند، در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهى از منكر قیام كردند.
گروه سوم: ساكتان و بى طرفان بودند، كه نه همگامى با گناهكاران داشتند و نه وظیفه نهى از منكر را انجام مى دادند. »[۳]
همچنین در تفسیر نمونه مباحث گسترده تری درباره ابعاد این ماجرا وجود دارد. مسائلی نظیر:
۱- چگونه دست به گناه زدند؟
۲- چه كسانى رهایى یافتند؟
۳- آیا هر دو گروه یك نوع كیفر داشتند؟
۴- آیا مسخ، جسمانى بوده یا روحانى؟
۵- خلافكارى زیر پوشش كلاه شرعى
۶- اشكال مختلف آزمونهاى الهى
که در صورت تمایل می توانید به تفسیر نمونه، ج۶، ص: ۴۲۳ به بعد مراجعه کنید.
[۱]. تفسیر نمونه، ج۶، ص: ۴۱۶.
[۲]. تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۲۹۷.
[۳]. تفسیر نمونه، ج۶، ص: ۴۱۸-۴۲۳.