چه دخترانی نیاز به اجازه پدر دارند برای نکاح ؟
دین مبین اسلام تاکید زیادی بر حفظ خانواده داشته است لذا هر چه اساس خانواده محکم ترو منسجم تر باشد به همان نسبت جامعه محکم تر است و هرچه خانواده ضعیف تر باشد اثرسو آن بر جامعه است که به صورت های مختلف از جمله طلاق، بی بند و باری، تولدهایی از راه نامشروع(زنازاده)و… خود را نشان میدهد که در جوامعه غربی بسیار شاهد این امور هستیم اما خوشبختانه کشور و قانون ما باتوجه به رهنمون های دین مبین اسلام بسیار پایندتر از غرب نسبت به حفظ کیان خانواده است که می توان تجلی این امور را درماده 1043 قانون مدنی کشور در باب نکاح یافت که از یک طرف احترام به پدر و جد پدری را مقرر داشته و از طرف دیگر به دلیل تجربه ی پدر و جد پدری و عدم فریب دختر باکره عقد نکاح را منوط به اذن ولی می نمایید.
ماده 1043 قانون مدنی اینطور مقرر می دارد که « نکاح دختر باکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می تواند با معرفی کامل مردمی که می خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.»
دختر باکره یعنی چه؟آیا به دختری که ازدواج نکرده باکره می گوییم؟آیا به دختری که در اثر مواقعه(مثل ورزش)بکارتش از بین رفته باشد هم می توان باکره گفت؟آیا فقط به دختری که از طریق مواقعه بکارتش از بین رفته باشد غیر باکره می گوییم یا اینکه اگر از غیر مواقعه هم بکارتش از بین رفته باشد دیگر به او اطلاق باکره نمی شود؟اگر خانمی شوهر کرده است مواقعه داشته اما با این حال بکارتش چونکه ار نوع ارتجاعی بوده است ،از بین نرفته است آیا به او باکره اطلاق می شود یا خیر؟آیا این دختر به اذن پدر احتیاج دارد یا خیر؟
نظر مشهور این است که:1- دختری که با عملی غیر از مواقعه بکارتش زائل شود صفت باکره بودن از او زائل نمی شود یعنی او همچنان باکره است و این دختر برای نکاح نیاز به اذن پدر دارد.
قانونگذار ما در ادوار مختلف شرایط مختلفی را در مورد نکاح نه تنها اطفال بلکه تا یک سن خاصی قرار داده است .قبل از انقلاب در قانون مدنی بحث بلوغ اطفال ابتدا سن 18 سال مطرح می شد به همین دلیل در مورد نکاح در ابتدا همین سن 18 سال را به عنوان سن اجازه ی نکاح قانونی در نظر گرفته است
2- اگر بدون ازدواج رسمی به هر دلیلی اعم از زنا-تجاوز-وطی به شبهه با مواقعه بکارت زائل شده باشد ،وصف باکره بودن از این دختر زائل می شود و به اذن پدر برای نکاح نیاز ندارد.
3-اگر خانمی شوهر کرده و مواقعه صورت گرفته اما بکارت از بین نرفته باشد وصف باکره بودن از بین رفته است.
ولایت در نکاح
پدر و جد پدری بر دختر و پسر نابالغ ولایت قهری دارند.در فقه امامیه هیچ محدویتی نه برای دختر و نه برای پسر در مورد نکاح وجود نداردو حتی بچه ای که تازه به دنیا آمده را می توان به نکاح در آورد اما ولایت او قبل از رسیدن به سن بلوغ بر عهده ولی قهری است.
قانونگذار ما در ادوار مختلف شرایط مختلفی را در مورد نکاح نه تنها اطفال بلکه تا یک سن خاصی قرار داده است .قبل از انقلاب در قانون مدنی بحث بلوغ اطفال ابتدا سن 18 سال مطرح می شد به همین دلیل در مورد نکاح در ابتدا همین سن 18 سال را به عنوان سن اجازه ی نکاح قانونی در نظر گرفته است
اگر پدر بدون دلیل موجه با نکاح دخترمخالفت کرد در حالیکه دختر به این نکاح تمایل دارد چه اتفاقی می افتد؟
ولایت چنین پدر ساقط می شود و دختر باید به دادگاه مراجعه کند و دادگاه تصمیم می گیرد که پدر چرا مخالفت می کند در قانون گذشته گفته شده بود که 15 روز به پدر مهلت می دادند که به دادگاه بیاید و دلیلش را بگوید اما در قانون جدید مهلت 15 روز را برداشته اند.
چرا نکاح دختر باکره منوط به اذن پدر است؟
از نظر حقوقدانان اینکه اذن پدر را شرط نکاح دختر قرار داده است شرط مثبتی تلقی میشود،فلسفه و استدلال هم برای ان اقامه شده است و ماده ی1043ق. م را قانون به عنوان حمایت برای دختر قرار داده است و باید کسی که جنس مرد را میشناسد و از همه به دختر دلسوز تر باشد،اذن در نکاح دختر باکره را برعهده بگیرد به همین دلیل قانون فقط می گوید پدر و جد پدری باید اذن در نکاح بدهند و اذن شخص دیگری خلاف اصل است لذا اگر دختری پدر و جد پدری ندارد کس دیگری جایگزین نمیشود اما باتوجه به نکاتی که گفته شد توصیه ما این است خود دختر کسی را که دلسوز است و مرد است مثل برادر یا عمو را انتخاب کند و خود دختر، برای خودش اذن او را فرض کند.
موارد سقوط اعتبار اذن ولی در نکاح دختر باکره
در پارهاى ازموارد، اعتبار اذن ولىّ ساقط مىگردد ودختر باكره مىتواند بدون اذن پدر یاجد پدرى خویش اقدام به ازدواج كند. چنین ازدواجى صحیح و نافذ مىباشد. این موارد عبارتند از:
1)ولی باید در قید حیات باشد والا اجازه او لازم نیست.
2)ولی حاضر باشد،اگر ولی مسافر یا غایب باشد،ولایت اوساقط واذن او غیر لازم می گردد.
3)ولی باید اهلیت داشته باشد لذا اگر ولی محجور باشد حق دخالت ندارد.
4)ولی باید در اذن دختر مصلحت شناسی کند،زیرا اختیار او محدود به مصلحت دختر است.
5)ولی باید در رعایت مصلحت دلسوز باشد،ممانعت بی جهت به موجب قانون ولایت ولی را ساقط می کند.
اگر ازدواج بدون اذن ولی هم صورت گیرد و زوجین پس از عقد (حتی غیر رسمی) رابطه زناشویی ایجاد کنند؛ سپس ولی از دادگاه ، ابطال عقد نامه آن ها را بخواهد ، ابطال عقد نامه صورت می گیرد ، اما چون قبلاً دختر شوهر کرده و عنوان باکره بودن در مورد او صدق نمی کند، دیگر بار برای رسمی شدن عقد ازدواج نیاز به اذن ولی ندارد، رأی وحدت رویه این موضوع را چنین مطرح کرده ، دختری که به عمل غیر مشروع عنوان باکرگی را از دست داده ، نیاز به اذن ولی ندارد
آیا مادر بر دختر و پسر ولایت دارد؟
خیر.مادر بر دختر و پسر خودش حتی صغیر و صغیره ولایت ندارد و اگر برای فرزندش کسی را عقد کند این عقد فضولی است.و اگر ادعای وکالت کرده باشد و بعد پسر انکار کند، مادر ضامن نصف مهریه است.
اگر عقد نکاح بدون اذن ولی صورت بگیرد چه اتفاقی می افتد؟
اگر ازدواج بدون اذن ولی هم صورت گیرد و زوجین پس از عقد (حتی غیر رسمی) رابطه زناشویی ایجاد کنند؛ سپس ولی از دادگاه ، ابطال عقد نامه آن ها را بخواهد ، ابطال عقد نامه صورت می گیرد ، اما چون قبلاً دختر شوهر کرده و عنوان باکره بودن در مورد او صدق نمی کند، دیگر بار برای رسمی شدن عقد ازدواج نیاز به اذن ولی ندارد، رأی وحدت رویه این موضوع را چنین مطرح کرده ، دختری که به عمل غیر مشروع عنوان باکرگی را از دست داده ، نیاز به اذن ولی ندارد.
در نتیجه منظور از « ولایت در ازدواج » ولایت مطلق نیست ، بلکه نوع خاصی از ولایت است. نکاح دختر بالغ به ایجاب و قبول زوجین واقع می گردد، اذن ولی جزء اخیر علت تامه است و تنها به عقد اعتبار می بخشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسول اکرم (ص)
محروم از رحمت خدا کسی است که از وصیت کردن محروم شود
ممنون از مطالب مفیدتون، پیشنهاد میکنم لینک زیر را که در مورد بلوغ در نکاح است را ببینید.
https://goo.gl/ZwaUOZ