اگر به فکر طلاق گرفتن هستید به این مسائل فکر کنید
-
ما ممکن است کسی را دوست داشته باشیم اما نتوانیم از طریق او به خواستههایمان برسیم. مهم است که شما نیازهای خودرا شناسایی کنید و بررسی کنید که آیا این نیازها توسط فرد مقابل قابل رفع هستند یا خیر.
همانطور که میدانیم و علم نیز به آن معتقد است، احساس تنهایی عاملی کشنده است. عموما کارشناسان پیشنهاد میدهند که به جای طلاق دوطرف به دنبال راهحل هایی بروند تا به کمک آنها بتوانند از طلاق جلوگیری و رابطه را از نو بسازند. کمتر شنیدهایم که کسی بگوید شادی نتیجه بریدن گرههاست (نه باز کردن آنها) و یا کسی بگوید شاد زیستن درزندگی نتیجه توانایی در طلاق گرفتن است. ارتباط با دیگران یکی از مولفههای اصلی شادی در انسانهاست و از این رو بخش مهمی از زندگی مارا تشکیل میدهد. برعکس کسانی که از ایجاد رابطه با دیگران طفره میروند سردرگم و ناراحت به نظر میآیند.
با این حال شما هم حتما بسیاری را میَشناسید که اگر در زمان مناسب قادر نبودند طلاق بگیرند و جدا شوند، زندگی شاد کنونیشان را نیز تجربه نمیکردند. بدون شک این افراد در زمان تصمیم گیری برای طلاق احساس شادی نمیکردهاند اما حس کردهاند که ادامه زندگی با این وضع برایشان فاجعهبار خواهد بود. بسیاری ازما روابطی که زود یا دیر رو به اتمام هستند را دیدهایم و یا تجربه کردهایم. بسیاری از اوقات حتی مشاوران ازدواج زمانی که میبینند یک رابطه به دلیل خشونت، عدم آزادیهای شخصی و نیز وجود رنجهای فراوان در زندگی به بنبست رسیده است، به افراد طلاق را پیشنهاد میکنند. زندگی کوتاهتر از آن است که ناراحت باشیم اما باید گاهی ناراحتیهای کنونی را برای ایجاد شادی در بلند مدت ترجیح دهیم.
۱. اطمینان حاصل کنید که به لحاظ جانی در خطر نیستید
اگر ترک یک زندگی و یا یک فرد برای شما به لحاظ جانی موجب خطرات گوناگون شده و ریسک بالایی داشته باشد، شما از تصمیمتان برای طلاق صرف نظر میکنید. شما باید از امنیت جانیتان کاملا مطمئن باشید. افراد وابسته و ضعیف نمیتوانند کسی را ترک کنند. ترک فرد غیر قابل پیشبینی و غیر قابل کنترل به لحاظ جانی خطرناک است. برای این که این حس از بین برود باید برنامه ریزی دقیقی برای حفظ جان خود داشته باشید. اگر جانتان در خطر است باید خردمندانه و حساب شده کار کنید.
۲. اعتماد به نفس داشته باشید
اگر از جنبه روانشناسانه احساس ترس کنید و اعتماد به نفس نداشته باشید نیز اقدام به طلاق گرفتن نخواهید کرد. بسیاری از تحقیقات در روانشناسی نشان میدهد چنین نگرانیهایی از ترس از پشیمانی، حس انزوای اجتماعی، شرم و عدم توانایی در ایجاد رابطه جدید نشأت میگیرد. به این جملات فکر کنید: من نمیتوانم شریک جدیدی برای زندگیام پیدا کنم، من پر از اشکالم، من برای کسی آنقدر خوب نیستم. اینها تنها چند مثال از حرفهایی است که با آنها خودمان را خفه میکنیم و در زندان رنج خودمان را نگه میداریم. به کمک دوستان، خانواده و یا یک روانشناس خوب به بهترین دوست خود تبدیل شوید و در زمان لازم تصمیم صحیح را اتخاذ کنید.
۳. ارزشهای خودتان را معین کنید
همه ما استانداردهایی داریم که اگر از آنها تخطی شود، احساس محدودیت میکنیم. عشق به قول معروف چشمان بسیاری از جوانان را کور میکند و باعث میشود از ارزشهایشان چشم بپوشند. لیستی از ارزشهای خود تهیه کرده و آنان را رتبه بندی کنید. به عنوان مثال با خود فکر کنید مهربانی، احترام، بخشش، مراقبتهای مشترک، تأثیرات متقابل، روابط جنسی و محبت چقدر برای شما ارزشمند هستند. عشق ورزیدن در واقع مراقبت، پذیرش، توجه و درک متقابل است اما ممکن است برای هرکسی این مولفهها متفاوت باشد. عشق برای شما چه معنایی دارد؟ با این مولفهها کلنجار بروید و همه آنها را بر اساس دسته بندی خودتان لیست کنید.
۴. عشق را از نیاز جدا کنید
ما ممکن است کسی را دوست داشته باشیم اما نتوانیم از طریق او به خواستههایمان برسیم. مهم است که شما نیازهای خودرا شناسایی کنید و بررسی کنید که آیا این نیازها توسط فرد مقابل قابل رفع هستند یا خیر. همه ما انسانها نیازهایی داریم که در حال حاضر قابل پاسخگویی نیستند و یا باید خودمان به دنبال حل آنها برویم و از رو، نباید از کسی توقعی برای حل آنها داشته باشیم اما با این حال به کسانی که میگویند شما باید کاملا باید خود مختار و خودمتکی باشید و هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشته باشید نباید توجه کنید. از زاویه دید آنها همسر با ربات هیچ تفاوتی ندارد! زمانی که بتوانید نیازهای خودرا بدون خجالت بیان کنید میتوانید در صورت عدم پاسخگویی، آنهارا حس کنید و در مقابل آن واکنش دهید.
۵. عوامل برهم زننده رابطه را شناسایی کنید
شما سیستم ارزشگذاری خودرا تنظیم کرده و میدانید چه نیازهایی دارید. به همین جهت باید مولفههایی که مسبب عبور از این خط قرمزها تا حد زیادی هستند را شناسایی کنید. این سناریو را در نظر بگیرید: یک زن که در طول این سالها به او بی توجهی و بیاحترامی شده است به این نتیجه میرسد که مهمترین مولفه و ارزش برای او خود زندگیست. همسر او چنان از کنترل خارج شده که به تهدیدی برای زندگی این زن تبدیل شده است. در یک لحظه این زن با خود فکر میکند که اگر بتواند به سلامت از این مرحله خارج شود، او را به خیر و ما را به سلامت! او بعدها متوجه خواهد شد که چقدر استانداردهای سطح پایینی برای خود در زندگی گذشته اش تعریف کرده است.
قبل از تصمیم گیری برای طلاق مراحل ذکر شده را برای توانمندسازی خودتان، شناخت خودتان و شناسایی نیازها و ارزشهای خودتان طی کنید. دنیا جاییست که شما میتوانید خودتان باشید، شاد باشید و شاد زندگی کنید. جهان را در نسبت کوچکتر با کسی ببینید که آرزو دارد شمارا در آن خوشبخت کرده و شما را حمایت کند. زمانی که بتوانید خودتان را درک کنید، میتوانید بفهمید که چه چیزهایی برای شما نیست و به چه چیزهایی تعلق ندارید.
آیا مراحل ذکر شده در این مقاله از نظر شما صحیح هستند؟ اگر پاسخ منفیست پیشنهاد شما چیست؟ دیدگاههای خود را با ما در میان بگذارید.