معرفی کتاب زنان و مقوله جرم
- نویسنده نظریه خود را چنین ارائه میکند: «دلیلی قانعکننده برای باور اینکه جرایم زنان باید بسیار متفاوتتر از مردان باشد، وجود ندارد. چون زنان کاملاً میتوانند در این زمینهها مردها را جا بگذارند، اما از نظر شیوع و شدت جرایم و از نظر اجتماعی انگ مجرم میان دو جنس، تفاوت عمدهای وجود دارد
نویسنده طرح کلی کتاب را چنین میداند: فصل اول به بیان ویژگیهای عمده مشارکت زنان در مجرمیت و موضوعات و مشکلات گریبانگیر آن اشاره دارد، چهار فصل بعد به گفتههای زنان از تجربیاتشان در خصوص جرم و واکنش آنها نسبت به آن تجربیات، تأثیر مستقیم عدالت کیفری بر زنان و واکنشهای اجتماعی به انحراف زن اختصاص دارد و سه فصل بعد درباره پیشرفت نظریهپردازی درباره زن مجرم و فصل آخر درباره تحلیلهای مربوط به فشارهای اجتماعی برای سازگاریای که زنان را تحتتأثیر قرار میدهد، است.
کتاب از 11 فصل تشکیل شده است:
در فصل اول نویسنده پس از طرح مسئله، به سهم زنان در جرایم، جرایمی که زنان مرتکب میشوند و جایگاه جرایم زنان اشاره دارد. در این فصل آمده است: «زنان در تمامی جرایم مشارکت دارند. حتی وقتی ماهیت جرم مانند تجاوز به عنف، بهگونهایست که نمیتوانند خود مرتکب آن شوند، ممکن است به عنوان معاون در آن مشارکت جویند.»
فصل دوم به گزارشهای شخصی برخی زنان مجرم اختصاص دارد و نتیجه نویسنده در این فصل چنین است: «زنان مجرم، جرم را به عنوان فعالیتی عمومی مانند آنچه برخی از مردان انجام میدهند، مرتکب نمیشوند.»
فصل سوم درباره جایگاه زنان در نظام قضایی است. در این فصل دیدگاه قوانین، دادگاهها و پلیس درباره زنان مجرم و یا بزهدیده در راستای این سۆال که آیا با زنان در این نظام عادلانه برخورد میشود، مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل چهارم به بررسی موقعیت زندان زنان اختصاص دارد. در این فصل زندانهای زنان در حال حاضر، همچنین جامعهشناسی زندان زنان و کارمندان زندان مطرح میشود. در این فصل مضامین مطرحشده در نخستین مجموعه مطالعات در زندان زنان آمریکا در دهه 60 چنین عنوان شده است: «نتایج مطالعه حاکی از این بود که واکنش زنان مورد مطالعه آنها به طرز شگرفی با مردان متفاوت است و در همه نهادها سیستمهای پیچیده اجتماعی مبتنی بر روابط نزدیک عاطفی و همجنسخواهانه پدید آمده بود.»
سیمای زنان منحرف محتوای فصل پنجم است. در این فصل به این سۆالات پاسخ داده میشود: الگوی مطرحشده در رسانههای گروهی درباره زن منحرف چگونه است؟، آیا سیمای زنان منحرف با مردان متفاوت است؟، آیا واکنشهای اجتماعی متفاوتاند و اگر چنین است، نتیجه این تفاوتها چیست؟
فصل ششم به تلاشهایی که برای تشریح مجرمیت زنان صورت گرفته است، میپردازد. بررسی نظریات جرمشناسی کلاسیک، رساله لومبروزو و فررو درباره زنان مجرم (چزاره لومبروزو نماینده مکتب تحققی جرمشناسی)، کتاب «دختر ناسازگار» نوشته توماس، کتاب «مجرمیت زنان» نوشته پولاک و نظریات اروپاییان سنتگرا، در این فصل آمده است.
فصل هفتم به مطالعه نظریات مدرن در خصوص انحراف میپردازد. نویسنده اذعان دارد که جرمشناسی سنتی و حتی مدرن، رهیافت مناسبی در خصوص زن در مجموعه خود ارائه نکرده و از این رو بایستی جرمشناسی فمینیستی ابداع میشد.
نویسنده نظریه خود را چنین ارائه میکند: «دلیلی قانعکننده برای باور اینکه جرایم زنان باید بسیار متفاوتتر از مردان باشد، وجود ندارد. چون زنان کاملاً میتوانند در این زمینهها مردها را جا بگذارند، اما از نظر شیوع و شدت جرایم و از نظر اجتماعی انگ مجرم میان دو جنس، تفاوت عمدهای وجود دارد
فصل هشتم به قلمرو جرمشناسی فمینیستی و اهمیت آن در درک مفهوم مجرمیت زنان میپردازد. «جرمشناسی فمینیستی با آگاهی از اینکه زنان لزوماً در مطالعات مرسوم نامرئی بودند، آغاز شد.»
فصل نهم درباره زنان و کنترل اجتماعی است. کنترل اجتماعی اصطلاحی است که به دو رهیافت متفاوت مطالعه جرم و انحراف مربوط میشود. نویسنده در این فصل با توجه به آن که پیشتر به تأثیر نظامهای عدالت کیفری و مجازات بر زنان و نیز به تصاویری ارائه شده از زنان در رسانههای گوناگون پرداخته است، جایگاه سیستم، گروه و عناصر موقعیتی زنان کنترلکننده را تبیین میکند. این جایگاهها عبارتاند از: جایگاه سنتی خانوادگی در خانه، اجتماعات سنتی در روستا و یا ایل اینکه زنان در آن به عنوان عاقله و قوم خویش مطرح میشوند، جامعه مدرن و ابتدایی (زن جامعه پدرسالار) و جامعه مدرن (زن نیمهحرفهای).
در این فصل 6 عنصر کنترل رفتار اجتماعی زنان تبیین شده است، که سه عنصر مختص به آداب معاشرت اجتماعی است: خشونت مردان، مفهوم آبرو و نام، قلمروهای جداگانه و جایگاه یک زن؛ و سه عنصر دیگر امروزه درباره کار زنان اضافه شده است: نقشهای دوگانه در خانه و محل اشتغال، قرار گرفتن تحت نظارت مردان و ایذاء جنسی در محل کار
فصل دهم به عنوان یک جمعبندی مورد نظر نویسنده است: «تا جایی که من به یاد دارم، هیچکس کتابی تحت عنوان مردان و مقوله جرم ننگاشته است، اگرچه اکثریت قریب به اتفاق مطالعات انحراف و جرایم منحصراً مربوط به مردان میشود.»
نویسنده نظریه خود را چنین ارائه میکند: «دلیلی قانعکننده برای باور اینکه جرایم زنان باید بسیار متفاوتتر از مردان باشد، وجود ندارد. چون زنان کاملاً میتوانند در این زمینهها مردها را جا بگذارند، اما از نظر شیوع و شدت جرایم و از نظر اجتماعی انگ مجرم میان دو جنس، تفاوت عمدهای وجود دارد.»
فصل آخر بررسی خلاصهوار مطالعات و قلمروهای جدید در زمینه بزهدیدهگرایی، زنان و جرم، زنان و عدالت کیفری، تبعیض جنسیتی در عدالت کیفری، زنان و سیستم مجازات، مفهوم زندانی کردن زنان، جرمشناسی فمینیستی، بیآبرویی، جرمشناسی جنسیتی و مقاومت و مشارکت است.
«زنان و مقوله جرم» نوشته فرانسیس هیدنسون با ترجمه محمدتقی نوری (کارشناسارشد حقوق جزا و جرمشناسی) در سال 1389 توسط انتشارات مجد در 232 صفحه منتشر شده است