مقالات دینی و مذهبی

همه چیز درباره توریه و مستثنیات دروغ

  • در حدیث معروفى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «لَیْسَ شَىْءٌ مِمّا حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ وَقَدْ اَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ اِلَیْهِ؛ هیچ حرامى الهى نیست مگر این كه خداوند آن را براى كسى كه مضطر شده است حلال فرموده»

 

دروغ به لحاظ اخلاقی از بزرگترین گناهان است و به لحاظ شرعی از حرام های مسلم شریعت است، زیرا کلید تمامی بدی ها و سرمنشأ همه شرها است. امام حسن عسکری در این باره فرموده اند: «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ كُلُّها فى بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ اَلْكِذْبَ؛ تمام پلیدى ها در اتاقى قرار داده شده و كلید آن اتاق، دروغ است»[۱]
دروغ آدمی را از جرگه اهل ایمان خارج و در زمره اهل کفر و نفاق وارد می نماید و بازتاب سوء فراوان بر نفس، روح و شخصیت انسان دارد. از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «لا یَجِدُ الْعَبْدُ طَعْمَ الاْیمانِ حَتّى یَتْرُکَ الْکِذْبَ هَزْلَهُ وَجِدَّهُ؛ انسان هیچ گاه طعم ایمان را نمى چشد تا دروغ را ترک گوید خواه شوخى باشد یا جدى»[۲]

و قرآن کریم فرموده است:
«اِنَّما یَفْتَرِى الْكَذِبَ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ؛[نحل/۱۰۵] تنها كسانى دروغ مى بندند كه به آیات خدا ایمان ندارند (آرى) دروغگویان واقعى آنها هستند!» و نیز در آیه دیگری فرموده است: «فَاَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فى قُلُوبِهِمْ اِلى یَوْمِ یَلْقَونَهُ بِما اَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونَ؛[توبه/۷۷] این عمل، (روحِ) نفاق را، تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، در دلهایشان برقرار ساخت این به خاطر آن است كه از پیمان الهى تخلّف جستند و به خاطر آن است كه دروغ مى گفتند.»

اما بدی و زشتی دروغ، در مواردی رنگ می بازد! چون اگر دروغ برای از بین بردن اعتماد عمومی، قبیح شمرده شده است، در جایی که امنیت عده ای بیجا به خطر افتاده، حفظ این امنیت، از حفظ اعتماد مهم تر است. و مواردی نظیر این وجود دارد که ما باید برای درکی جامع در این باره، استثناهای دروغ را از دین الهی اخذ می کنیم. چون نقص  فهم بشری، اعتماد به آن را در این زمینه ها، غیر ممکن می سازد. علاوه بر آنکه ممکن است منافع انسانی سبب شود، عده ای با مغالطه و شیادی، احکام اخلاقی را به نفع طبقه ای تغییر دهند.

مواردی که در دین از زشتی دروغ استثناء شده اند، عمدتاً عبارتند از:
۱ـ دروغ براى اصلاح ذات البین؛
۲ـ دروغ براى اغفال دشمن در میدان جنگ؛
۳ـ دروغ در مقام تقیّه؛
۴ـ دروغ براى دفع شرّ ظالمان؛
۵ـ در تمام مواردى كه جان و ناموس انسان به خطر مى افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نیست.

تمام موارد را مى توان در یك قاعده كلى خلاصه كرد و آن این كه هدف هاى مهمترى به خطر بیفتد و براى دفع آن خطرات، توسل به دروغ ضرورت داشته باشد، و به تعبیر دیگر تمام این موارد مشمول قاعده اهم و مهم است که این اهم و مهم را باید با معیارهای الهی تشخیص دهیم. به عنوان نمونه انسان در چنگال جمعى متعصّب و بى منطق و بى رحم گرفتار مى شود و از مذهب او سؤال مى كنند اگر حقیقت بگوید فوراً خون او را مى ریزند عقل و شرع در اینجا اجازه مى دهند كه انسان با پاسخ دروغین جان خود را از شرّ آنها نجات دهد. یا در مواردى كه اختلاف شدیدى در میان دو نفر بروز كرده و انسان مى تواند با گفتن دروغى (مثلا فلان كس به تو علاقه زیاد دارد و بارها در پشت سر ذكر خیر شما را مى گفت) صلح و صفا و آشتى در میان آن دو برقرار سازد و نمونه هایی نظیر این که بیان آن ها ،زشت و قبیح نیست. البته باید مراقبت بسیار نمود که مرزها به صورت جامع رعایت شود و همین موارد ستثناء سبب نشود که بی پروایی کنیم و در مواردی منافع خود را به جای مهم تر ها بنشانیم و به خاطر آن ها دروغ بگوییم.
در واقع تجویز دروغ در این موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اكل میته) در موارد ضرورت است كه باید به مقدار ضرورت و تنها در مواردى كه راهى جز آن نیست اكتفا شود.

در حدیث معروفى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «لَیْسَ شَىْءٌ مِمّا حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ وَقَدْ اَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ اِلَیْهِ؛ هیچ حرامى الهى نیست مگر این كه خداوند آن را براى كسى كه مضطر شده است حلال فرموده»[۳]
از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است كه مى گوید رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اِحْلِفْ بِاللّهِ كاذِباً وَ نَجِّ اَخاكَ مِنَ القَتْلِ؛ سوگند دروغ به نام خدا یاد كن و برادرت را از كشته شدن (به ناحق) نجات ده».[۴]
در حدیث دیگرى از همان حضرت(صلى الله علیه وآله) آمده است كه فرمود: «كُلُّ الْكِذْبِ یَكْتُبُ عَلى إبنِ آدَمِ اِلاّ رَجُلٌ كَذَبَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ یُصْلِحُ بَیْنَهُما؛ هر دروغى در نامه عمل انسان نوشته مى شود، مگر كسى كه دروغ در میان دو نفر بگوید تا میان آن دو صلح برقرار گردد»[۵]
بنابراین دروغ مصلحتی تنها در صورتی جایز است که موضوع بسیار با اهمیتی مانند: حفظ جان مؤمن، حفظ آبروی مؤمن، دفع فتنه و فساد و دفع ضرر بدنی و مالی در برابر ظالم یا اصلاح بین دو نفر باشد. در چنین مواردی دروغ مجاز شمرده شده است، و این استثناها که توسط دین بیان شده اند، مورد پذیرش عقل نیز می باشند. چون عقل نیز اهم و مهم را می فهمد.

البته  در همین موارد نیز بهتر است توریه کند (یعنی مطلب را به گونه ‏ای بیان کند که آن امر مهم تحقق یابد و دروغ نیز نگفته باشد). مشهور در میان فقهاى ما این است که در مواردى که دروغ بخاطر ضرورتى تجویز مى شود از « توریه » باید استفاده کرد و تا توریه ممکن است نباید دروغ صریح گفت.
توریه (بر وزن توصیه) به سخنى گفته مى شود كه شنونده از آن چیزى مى فهمد و گوینده از آن چیز دیگرى را اراده مى كند، یا به تعبیر دیگر سخنى است دو پهلو، كه عبارت تاب هر دو معنى را دارد، و افرادى كه مقید به پرهیز از دروغ هستند گاه به آن متوسل مى شوند، تا هم دروغ نگفته باشند و هم مصلحت امور اهم را حفظ کرده باشند.

مثال هاى زیر مى تواند این معنى را كاملا روشن كند:
۱. كسى از دیگرى سؤال مى كند آیا این كار خلاف را تو كرده اى؟ او در جواب مى گوید استغفراللّه پناه به خدا مى برم (شنونده از این سخن نفى آن كار را مى فهمد در حالى كه گوینده منظورش استغفار از عمل خلافى بوده است كه انجام داده است و علنی شدن آن قبح و زشتی گناه را کم رنگ می کند).
۲. كسى از دیگرى سؤال مى كند فلان كس نزد تو از من بدگویى كرد؟، او مى گوید: مگر چنین چیزى ممكن است؟ (شنونده از این جواب نفى آن كلام را مى فهمد، در حالى كه منظور گوینده از آن كلام تنها یك استفهام بود).
۳- از یكى از دانشمندان سؤال كردند، جانشین بلافصل پیامبر(صلى الله علیه وآله) كه بود؟ او كه باید تقیه می کرد در جواب گفت: «مَنْ بِنْتُهُ فِى بَیْتِهِ؛ آن كس كه دخترش در خانه او بود» (شنونده چنین فكر مى كرد كه منظور از دخترش، دختر جانشین است در حالی که منظور او دختر پیامبر (ص) بود. (دختر پیامبر (ص)،  حضرت فاطمه (س) بود که در خانه علی (ع) بود در حالی که دختر ابوبکر (عایشه) در خانه پیامبر (ص) بود)

اما آنچه در اینجا کاملا حایز اهمیت است این که روشن شود آیا « توریه » داخل در ادّله کذب مى باشد؟
بطور کلى در این مورد سه قول دیده مى شود:

الف: عده اى معتقدند توریه اصلا دروغ نیست، و لذا گفته اند: « باید در موارد ضرورت چنان سخن بگوید که از دروغ خارج گردد ».
طرفداران این قول چنین استدلال مى کنند که : مقیاس در راست و دروغ ، منظور گوینده است ، بنابراین اگر مراد گوینده صحیح باشد کلام « صادق » خواهد بود اگرچه مخاطب چیز دیگرى از آن بفهمد ، زیرا اشتباه او در فهم مراد گوینده تأثیرى در صدق و کذب کلام ندارد.
ب: بعضى دیگر مانند مرحوم محقق قمى (رحمه الله) معتقدند که توریه نوعی دروغ است ، زیرا معیار و میزان  در صدق و کذب ، ظاهر کلام است نه مراد و مقصود گوینده.
ج: از کلمات بعضى دیگر ـ  مانند غزالى  ـ برمى آید که توریه مصداق کذب است ولى میزان قبح و فساد آن از کذب معمولى کمتر مى باشد.
برای مطالعه بیشتر می توانید به کتب:اخلاق در قرآن ج ۳، و نیز زندگی در پرتو اخلاق (آیت الله مکارم شیرازى) مراجعه فرمائید.

[۱]. بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۷۷.
[۲]. اصول کافى، جلد ۲، صفحه ۳۴۰، حدیث ۱۱.
[۳]. بحارالانوار، جلد ۱۰۱، صفحه ۲۸۴.
[۴]. وسائل الشيعه، جلد ۱۶، صفحه ۱۳۴، (حديث ۴ باب ۱۲ از كتاب الايمان.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا