قتل و مجازات آن
ییک مساله بسیار پیچیده در سطح بین الملل مطرح است قتل و مجازات آن است. در برخی از کشورها به خصوص غرب به جز مواقع بسیار محدود و به دلایل بghسیار خاص مجازات اعدام وجود ندارد. در بسیاری از کشورها مجازات اعدام یک امر عادی محسوب می شود و به دلایل و به جرم های متعدد افراد محکوم به اعدام می شوند.
سیاستمداران هر دو جبهه نوع مجازات در کشورهای خط مقابل را زیر سوال می برند. سیاستمداران و فعالان حقوق بشر در کشورهای غربی بیشتر از دیدگاه لیبرالیستی به این جرم و جایگاه حقوقی آن می نگرند اما سیاستمداران و صاحبان قدرت در جبهه مقابل آنها بیشتر نگرش سنتی به این جرم و جایگاه حقوقی آن داشته اند.
یکی از مشکل های نظری و عملی که کشورهای غربی را رودرروی بسیاری از کشورهای دیگر قرار می دهد و باعث افتراق و تباین روش های اجتماعی می شود، درخواست پیاده سازی روش های پیشنهادی مکتب لیبرالیسم از طرف کشورها و سیاستمداران غربی به دیگر کشورها است. به عبارتی تمام مطالبات حقوق بشری که غربی ها خواستار برقراری آن توسط دیگر کشورها هستند، موازین اجتماعی و حقوق بشری بر اساس اصول مکتب لیبرالیسم بوده و روش های دموکراتیک مورد نظر آنها بر اساس نظرگاه و راهکارهای مکتب لیبرالیسم تعریف می شود.
در این مطلب این جرم و جایگاه حقوقی و جزایی آن خارج از روش اجتماعی و ضوابط حقوق بشری مکتب لیبرالیسم و همچنین خارج از تفکر و بافت سنتی مورد بررسی قرار گرفته است. در مجازات جرم قتل باید مواردی همچون سن بسیار مورد توجه قرار گیرد و بر اساس سن افراد مجازات مناسب اعمال شود. در کشورهایی که قانون آنها قائم بر سنت است به صورت افراط به مجازات جرم قتل و جایگاه حقوقی آن پرداخته و در برابر در کشورهای لیبرال غربی به صورت تفریط جایگاه حقوقی این جرم در نظر گرفته می شود. یک نوجوان زیر ۲۰ سال تا چه اندازه تحت تاثیر احساس است و تا چه اندازه عقل در رفتار این شخص دخیل است؟ همه به خوبی می دانند یک نوجوان زیر ۲۰ سال بسیار بیش از عقل تابع احساس است و عقل جایگاه پایین تری نسبت به احساس در رفتار و گفتار و به خصوص آرزوهای این شخص دارد. حال همین شخص تابع احساس بر اثر کمترین کنش خلاف میل خود واکنشی جدی و از سر خشم خواهد داشت. همین نوجوان ممکن است در یک درگیری خیابانی بدون شناخت و نفرت قبلی و فقط بر اثر غلیان آنی احساس فردی را به قتل برساند. آیا این نوجوان که در بلوغ فکری به سر نمی برد و از هر سو محصور احساس است باید به اعدام محکوم شود؟ البته نباید از ذهن دور داشت، نوجوانی دیگر در همین رده سنی ممکن است اسلحه به دست گیرد و اقدام به سرقت مسلحانه کند و طی این سرقت شخص یا اشخاصی را نیز به قتل برساند.
اقدام به قتل این نوجوان با نوجوان در مثال اول کاملاً متفاوت است، چون نوجوان دوم نه بر اساس غلیان آنی حساس و واکنش به یک کنش خشم برانگیز کنترل خود را از دست داده و اقدام به قتل کرده است، بلکه نوجوان دوم بر اساس یک طرح و برنامه قبلی و با گنجاندن گزینه کشتن دیگران در طرح خود اقدام به جنایت کرده است و در همان استارت کار، سرقت و جنایت را لازم و ملزوم هم دانسته و در کنار سرقت اقدام به قتل را در حالتی بالقوه برای وقت مقتضی قرار داده است. این دو نوع قتل فقط در از بین بردن شخص دومی با هم مشابهت دارند والا کمترین مشابهتی در دیگر مراحل این نوع جرم با هم ندارند. پس باید برای این دو نوع قتل که دارای دو جنس اقدام هستند، دو نوع مجازات نیز در نظر گرفته شود. شاید منتقد و منتقدانی شرایط روحی و روانی و محیط خانوادگی و اجتماعی نوجوان دوم را پیش کشیده و عمل این نوجوان را نیز تابع احساس معرفی کنند و کنه و ذات اقدام به قتل نوجوان دوم را نیز ریشه در احساسات بدانند و به این طریق بخواهند این نوع از قتل را نیز توجیه عقلانی کنند.
این نوع از توجیه ابزار و اختیار جنایت در دست عده یی بسیار از مردم یک جامعه قرار دادن است چون افراد بسیاری از جوامع دارای شرایط روحی و روانی و خانوادگی و محیطی مناسب نیستند. فقر و نبود تربیت لازم خانوادگی و مهیا نبودن یک محیط و بستر مناسب اجتماعی نباید عامل و بهانه یی باشد در دست نوجوانان یک جامعه برای ارتکاب جرم و جنایت. اما شرایط و ویژگی قتل در میان افراد میان ۲۰ تا ۳۰ سال متفاوت از افراد رده سنی زیر ۲۰ سال است و بر همین اساس باید مجازات آن نیز متفاوت باشد. افراد رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال دارای خصوصیت عقلانی بیشتری نسبت به افراد زیر ۲۰ سال هستند و عامل احساس در رفتار آنها کمتر از سابق و کمتر از رده سنی زیر ۲۰ سال است. به علت تسلط بیشتر بر احساس و کم رنگ شدن پایه های توجیه احساسی بودن جرم، نوع مجازات برای این رده سنی مشمول جرائم سنگین تری باید باشد. البته دوباره نیز مانند رده سنی زیر ۲۰ سال نوع قتل و شرایط ارتکاب آن را باید در نظر گرفت و برای آن جریمه مخصوص و مناسب اعمال شود. قتلی که توسط یک فرد از رده سنی بین ۲۰ تا ۳۰ سال و بدون شناخت و حتی کینه قبلی و به صورت آنی انجام پذیرفته است، هر چند مشمول جریمه سنگین تری نسبت به همین نوع از جرم در رده سنی زیر ۲۰ سال می شود، اما همان طور که در تقسیم بندی رده سنی زیر ۲۰ سال قائل به دو گروه شدیم، یک فرد در این رده سنی اگر طی یک طرح برنامه ریزی شده مرتکب قتل شود نوع جریمه آن با فرد و جرم قتل آنی متفاوت خواهد بود چون جرم آنها دارای دو جنس متفاوت است. بر همین اساس تقسیم بندی رده های سنی افراد بالای ۳۰ سال در یک رده سنی قرار می گیرند.
در رده سنی بالای ۳۰ سال معمولاً احساسات یک فرد به حداقل تقلیل می یابد و رفتار در میان افراد این رده سنی بیشتر تابع عقل است. بر همین اساس نیز نوع جرم و جنایت مانند دیگر رفتارهای اجتماعی و شخصی این افراد معمولاً تابع عقل است. اما یک اصل اساسی در نهاد انسان وجود دارد که از تولد تا پای مرگ همراه انسان است و آن عنصر احساسات انسان است. هر چند با بالا رفتن سن، انسان دارای تعقل بیشتری می شود و غلیان احساسات در او کم رنگ تر می شود اما همواره این احساسات در نهاد انسان قرار دارد و در زمان هایی حتی کهولت سن به وقت مقتضی بروز خواهد کرد.
پس این عنصر احساسات که خشم نیز در مجموعه آن قرار می گیرد در هر قتل عمد آنی باید مورد توجه قرار گیرد. همان طور که در رده های سنی زیر ۲۰ سال و بین ۲۰ تا ۳۰ سال مجازات قتل و جنایت را به دو نوع تقسیم کردیم در این رده سنی نیز مجازات این جرم به دو نوع تقسیم می شود. هر چند مجازات مجرمان به قتل در این رده سنی باید به صورتی بسیار سخت تر و شدیدتر نسبت به رده های سنی پایین تر اعمال شود اما نوع و جنس جرم نیز باید در نظر گرفته شود. همان طور که یک قتل عمد آنی که بیشتر ریشه در یک درگیری لفظی آنی دارد با یک سرقت مسلحانه از بانک یا یک طلافروشی که در آن فرد یا افرادی کشته می شوند متفاوت است، نوع مجازات آنها نیز باید متفاوت از هم باشد.
پس تا اینجا در رابطه با قتل و جایگاه حقوقی آن قائل به سه رده سنی شدیم که این رده های سنی شامل رده سنی افراد زیر ۲۰ سال، رده سنی افراد بین ۲۰ تا ۳۰ سال و رده سنی افراد بالای ۳۰ هستند و مجازات این جرم در هر رده سنی را متناسب با چگونگی جرم، سن فرد و ویژگی های روحی و روانی فرد تفکیک کردیم اما حال باید به نوع مجازات برای هر رده سنی و انواع منقسم هر رده سنی بپردازیم. به دلیل پایین بودن سطح کیفی عنصر عقلانیت در میان افراد رده های سنی زیر ۲۰ سال باید به تناسب و به مراتب برای هر دو نوع مجرم در تفکیک اول حجم سبک تری از مجازات در نظر گرفته شود. مجازات اعدام برای یک نوجوان که کاملاً تابع احساسات است جریمه غیرعادلانه یی خواهد بود. چه نوجوانی که در یک درگیری ساده خیابانی مرتکب قتل می شود و چه نوجوانی که طی یک سرقت یا عملی مشابه مرتکب قتل شده باشد، باید برای هر دو نوع، تخفیف ویژه یی در نوع مجازات قائل بود چون همان نوجوانی نیز که اقدام به جنایت می کند و با طرح و برنامه قبلی مرتکب قتل می شود از یک طرف کاملاً تابع غلیان احساسات است و از طرف دیگر ممکن است این غلیان احساسات مورد سوءاستفاده شخص یا اشخاصی قرار گرفته باشد. بر همین اساس حکم زندان نیز برای افراد مرتکب به قتل در این رده سنی باید مناسب سن و شرایط روحی و روانی آنها تعیین شود. در همین راستا نباید برای این رده سنی حکم زندان ابد تعیین شود چون عمر این نوجوان در زندان تباه می شود و نتیجه مفید و عقلانی برای جامعه دربر نخواهد داشت.
پس مجرم در این رده سنی باید به حکمی محکوم شود که هم به مجازات عمل خود برسد و هم تربیت شود و هم بتواند قسمتی از عمر خود را در خدمت جامعه باشد و بتواند پس از مجازات و تربیت از مابقی عمر بهره کافی ببرد. بر همین اساس این نتیجه حاصل می شود و بهترین حکم و مجازات برای مجرمان رده سنی زیر ۲۰ سال، آنهایی که طی یک درگیری ساده مرتکب قتل شده اند، ۱۵ سال حبس و آنهایی که طی یک طرح از پیش تعیین شده مرتکب قتل شده اند به ۲۰سال حبس محکوم شوند. البته اذعان می دارم که پیشنهادهای این طرح می تواند مورد کارشناسی بیشتر قرار گیرد اما گسترش این بحث بیش از این از حوصله این مطلب خارج است.
اما رده سنی بین ۲۰ تا ۳۰ سال به مراتب از قوه و درک عقلانی بیشتری نسبت به رده سنی زیر ۲۰ سال برخوردار هستند پس مجازات جرم قتل برای این رده سنی باید به مراتب شدیدتر از رده سنی زیر ۲۰سال باشد. اما همان طور که قبل از این نیز ذکر شد نمی توان عنصر احساس را در مورد ارتکاب این جرم نادیده گرفت.
پس کسانی که از این رده سنی در یک درگیری ساده مرتکب قتل می شوند مشمول حالت احساسی هستند یا حداقل باید دخیل بودن این عنصر را در کنش و واکنش این فرد در نظر گرفت. همین طور باید موضوع تنبیه شدن و مفید واقع شدن برای اجتماع و بهره برداری فرد از مابقی عمر در نظر گرفته شود. بر همین اساس ۱۵سال حبس می تواند جریمه مناسبی برای مجرمان این وضع باشد. اما دسته دیگر مجرمان این رده سنی که آنها را گروه دوم هر رده سنی می نامیم به دلیل بالا بودن عنصر عقلانیت و پایین بودن عامل احساس و آگاهی از ارتکاب جرم و به دلیل بوالهوسی و منافع شخصی باید به شدیدترین وضع ممکن تنبیه شوند تا این نوع از تنبیه برای دیگران نیز الگو و هشدار باشد. برای مجرمی که در این رده سنی (۲۰ تا ۳۰) جان انسانی را به دلیل بوالهوسی و سودجویی می گیرد بهترین تنبیه اعدام است.
در چگونگی نوع اعدام نیز باید تجدیدنظرهایی اساسی صورت پذیرد. مهم ترین موضوعی که در قانون اعدام باید مدنظر گرفته شود، موضوع روانشناسی اجتماع یا به عبارت فنی تر پسیکولوژی سوسیال است. اعدام در ملاءعام بر روح اجتماع و شخصیت و انسانیت فرد تاثیر منفی خواهد داشت و هنجارهای اجتماع را به ناهنجاری بدل خواهد کرد. اعدام یک انسان در برابر انظار عموم نه فقط باعث تنبیه قاتل و هشدار برای مجرمان بالقوه نمی شود، بلکه مستقیماً به پرستیژ اجتماعی قاتل و خانواده ایشان اهانت می شود و همین طور قبح انسان کشی را در مجرمان بالقوه از بین خواهد برد.
در اصل وقتی فردی قاتل از یک تیرک یا جرثقیل یا ابزارهای مشابه در میان عموم اعدام می شود و جسد ایشان در میان زمین و آسمان مورد تماشای مردم قرار می گیرد به شخصیت و شعور انسانی تک تک افراد و در کل اجتماع اهانت می شود و این به معنای ساده و مشخص ناهنجاری اجتماعی نامیده می شود. چون خارج از قاتل بودن یا نبودن، آن جسمی که از ابزار اعدام آویزان است جسمی است مانند جسم همه انسان های دیگر.
اما سومین رده سنی یعنی افراد بالای ۳۰سال شدیدترین نوع مجازات از قانون مشمول حال آنها خواهد بود. مجرمان به قتل در این رده سنی، هر دو نوع مجرم در تقسیم بندی، به دلیل قرار گرفتن در سنینی که معمولاً احساسات یا به عبارتی غلیان احساسات در پایین ترین سطح قرار می گیرد و رفتار فرد پیرو عقل خواهد بود و احساس تحت کنترل عقل درخواهد آمد. پس برهمین اساس هر دو جنس جرم چه آن کس که طی یک درگیری ساده مرتکب قتل شده و چه آن کس که با یک طرح از پیش تعیین شده کس یا کسانی را به قتل رسانده باید شدیدترین نوع مجازات در مورد آنها اعمال شود و همان طور که رده های سنی به صورت تصاعدی پیش آمده نوع مجازات مجرمان نیز سیری تصاعدی خواهد داشت و در این رده سنی مجرمان به قتل شدیدترین نوع مجازات در مورد آنها اعمال خواهد شد. اینجا سوالی مطرح می شود مبنی بر اینکه، آیا عامل احساس را می توان برای فرد رده سنی بالای ۳۰سال نیز در نظر گرفت؟ هر چند قبل از این آورده شد که غلیان احساسات در میان افراد بالای ۳۰ سال در پایین ترین حالت خود قرار دارد و معمولاً رفتار انسان ها در این سن تحت کنترل عقل است، اما همان طور که تا وقتی که انسان زنده است عقل و عقلانیت در وجود انسان فعال است احساس نیز در وجود انسان فعال خواهد بود، با این تفاوت که معمولاً در این رده سنی احساس در اختیار عقل قرار دارد.
پس عامل احساس در تنبیه مجرمان گروه اول این رده سنی یعنی آنهایی که طی یک درگیری ساده مرتکب قتل شده اند در نظر گرفته خواهد شد. بر همین اساس ۲۰ سال حبس می تواند تنبیه بسیار مناسبی برای افراد مذکور باشد. اما دسته دوم مجرمان رده سنی بالای ۳۰ سال که طی طرح و برنامه قبلی و براساس شرارت و بوالهوسی اقدام به قتل کرده اند فقط اعدام می تواند تنبیه کافی و مفیدی برای شخص مجرم و هشداری برای مجرمان بالقوه باشد. طی این مطلب برای مجرمان گروه دوم هر دو رده سنی بین ۲۰ تا ۳۰ سال و بالای ۳۰ سال حکم و مجازات اعدام در نظر گرفته شد و برای هیچ گروهی از هر سه رده سنی حبس ابد در نظر گرفته نشد.
همان طور که در شروع این مطلب عنوان شد این طرح براساس قوانین لیبرال جوامع غربی نیست. از نظر اینجانب هر چند لیبرالیسم یک شاخه از دموکراسی است اما یک انحراف از دموکراسی نیز هست، اگر بر اساس قوانین جوامع لیبرال این طرح پیشنهاد می شد، باید تمامی افراد مجرم در هر گروه و هر رده سنی معمولاً به حبس ابد و زندان های طولانی مدت محکوم شوند. به نظر اینجانب حبس ابد در هر صورت عملی غیرانسانی می نماید. در یک صورت مجرمی که براساس شرارت در سنین بالای ۲۰سال اقدام به کشتن انسانی کرد حبس ابد یک مجازات عادلانه نیست چون نه فرد قاتل به تنبیه لازم رسیده است و نه هشدار کافی خواهد بود برای مجرمان بالقوه. در صورتی که مجازات حبس ابد برای فردی که طی یک درگیری ساده و بدون طرح و برنامه قبلی مرتکب قتل شده جریمه یی زیادی، غیرانسانی و غیرعادلانه خواهد بود. حبس ابد برای مجرمان اخیر بدون در نظر گرفتن تنبیه لازم فرد و مجرمان بالقوه از این نوع و منافع جامعه و بهره برداری فرد از قسمتی از عمر خود در نظر گرفته شده است. پس در هر دو صورت از نظر اینجانب حبس ابد مجازات غیرعادلانه یی خواهد بود.
قابل توجه هست که فقط در ایران اسلامی برای دادن حکم به مجرم سن معیار هست در بسیاری از کشورها نیز نیست چون سنت و قانون حاکم در میان این کشورها تفکیک و تفاوتی میان مجرمان به قتل و قائل شدن به رده های سنی برای مجرمان به قتل نیست و همه را به یک چشم می نگرد و برای همه حکم و مجازات اعدام را در نظر می گیرد. این طرح فقط براساس اصول دموکراسی و اومانیسم قائم بر دموکراسی استوار است. در پایان به جد باید تاکید کرد سن افراد در زمان ارتکاب جرم باید معیار قرار گیرد و نه زمان دادگاهی مجرمان.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیامبر بزرگوار اسلام
« لاَ يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاَثٍ الثَّيِّبُ الزَّانِ وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ»([3]) خون مسلمانی که به یگانگی خداوند و رسالت من گواهی دهد، حلال نیست. مگر در یکی از این سه مورد: زنای کسی که ازدواج کرده باشد؛ کسی که دیگری را بکشد و کسی که دین خود را رها کند (و مرتد شود).